سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نقش انتظار در پویایى جامعه اسلامى

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله نقش انتظار در پویایى جامعه اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصیت‏حضرت صاحب الامر(ع)، باعث‏شده است که در طول هزار و اندى سال که از غیبت کبرى مى‏گذرد، هر گروه از مردم بسته به گرایشهاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى که داشته‏اند، از منظرى خاص به تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درک و تصور خود از این موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصیت آن یگانه هستى تلقى کند.
در این میان جمعى از اصحاب سیر و سلوک و رهروان طریق عرفان و معنى با طرح موضوع خلیفة‏الله و انسان کامل و همچنین نقشى که حجت‏الهى در عالم هستى، دارد تنها به جنبه فرا طبیعى آن وجود مقدس توجه کرده و از سایر جنبه‏ها غفلت ورزیدند.
گروهى دیگر از اصحاب شریعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبیعى آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح کردن نقشى که آن حضرت به عنوان امام و پیشواى مردم به عهده دارند هیچگونه مسؤولیتى را در زمان غیبت متوجه مردم ندیدند و تنها تکلیف مردم را این دانستند که براى فرج آن حضرت دعا کنند تا خود بیایند و امور مردم را اصلاح کنند.
عده‏اى هم ضمن توجه به جنبه فرا طبیعى و طبیعى وجود مقدس حضرت حجت(ع)، تمام هم و غم خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظیفه خود رااین دانستند که با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند.
اما در این میان گروهى با در نظر گرفتن همه ابعادى که بدانها اشاره شد به طرح معناى درست انتظار پرداخته و در صدد تعیین وظیفه و نقش مردم در دوران غیبت‏برآمدند. در این دیدگاه هم مساله خلافت الهى انسان کامل مطرح است، هم به جایگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجه شده و هم وظیفه‏اى که مردم در دعا براى حفظ آن وجود مقدس و تعجیل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است.
شاید بتوان امام راحل امت ، رضوان‏الله تعالى علیه، را به عنوان درخشان‏ترین چهره از گروه اخیر ذکر کرد. ایشان با صراحت‏به نقد و بررسى برداشتهاى مختلفى که از مساله انتظار فرج وجود دارد پرداخته و دیدگاه خاص خود را در این زمینه چنین مطرح ساختند:
«البته این پر کردن دنیا رااز عدالت، این را ما نمى‏توانیم بکنیم، اگر مى‏توانستیم مى‏کردیم. اما، چون نمى‏توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الان عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوى ظلم را بگیریم، باید بگیریم، تکلیفمان است. قرآن و ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم، اما نمى‏توانیم بکنیم ، چون نمى‏توانیم بکنیم باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را ، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم ، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم براى آمدن حضرت(ع) ... » (1)
در جائى دیگر نیز ایشان درباره مفهوم «انتظار فرج‏» مى‏فرمایند:
«انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیداکند. و مقدمات ظهور ان شاءالله تهیه شود.» (2)
براى روشن‏شدن بیشتر دیدگاه اخیر، در این مقاله، در ضمن سه گفتار روایات مربوط به «انتظار موعود» را مورد بررسى قرار مى‏دهیم تا روشن شود که:
1- انتظار چه ضرورتى دارد؟
2- فضیلت آن چیست؟
3- چه وظایفى در عصر غیبت‏بر عهده منتظران است؟
وجوب انتظار
در تفکر شیعى انتظار موعود، با خصوصیاتى که در این تفکر براى آن برشمرده شده ، به عنوان یک اصل مسلم اعتقادى مطرح بوده و در بسیارى از روایات شیعه بر ضرورت انتظار قائم آل محمد:، تصریح شده است. که از جمله مى‏توان به روایات زیر اشاره کرد:
1- محمدبن‏ابراهیم نعمانى در کتاب «غیبت‏» به سند خود ازابوبصیر روایت کرده است که روزى امام صادق(ع) خطاب به اصحاب خود فرمودند:
«الا اخبرکم بما لا یقبل الله عزوجل من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى ، فقال: شهادة ان لااله‏الاالله ، و ان محمدا عبده و [رسوله]، و الاقرار بما امرالله ، والولایة لنا، والبرائة من اعدائنا - یعنى الائمة خاصة - والتسلیم لهم، والورع، والاجتهاد، والطمانینة ، والانتظار للقائم،(ع)» (3)
«آیا شمارا خبر ندهم به آنچه خداى عزوجل هیچ عملى را جز به آن از بندگان نمى‏پذیرد؟ گفتم: چرا، فرمود: گواهى دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و اینکه محمد(ص) بنده و فرستاده او است ، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزارى از دشمنانمان - یعنى خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان ، و پرهیزکارى و اجتهاد و اطمینان و انتظار قائم(ع)»
2- ثقة‏الاسلام کلینى در اصول کافى به سند خود از اسماعیل جعفر روایت مى‏کند که روزى مردى بر حضرت ابوجعفر امام باقر(ع) ، وارد شد و صفحه‏اى در دست داشت. حضرت باقر(ع)، به او فرمود:
«هذه صحیفة مخاصم سال عن الدین‏الذى یقبل فیه العمل .فقال: رحمک الله ، هذاالذى ارید، فقال ابوجعفر(ع): شهادة ان لااله‏الاالله. وحده لا شریک له ، و ان محمدا عبده و رسوله و تقر بما جاء من عندالله و الولایة لنااهل‏البیت، والبرائة من عدونا، والتسلیم لامرنا، والورع ، والتواضع و انتظار قائمنا، فان لنا دولة ، اذا شاءالله جاءبها». (4)
این نوشته مناظره کننده‏اى است که پرسش دارد از دینى که عمل در آن مورد قبول است . آن مرد عرض کرد: حمت‏خداوند بر تو باد همین راخواسته‏ام. پس حضرت ابوجعفر باقر(ع) ، فرمود: گواهى دادن به اینکه خدا یکى است و هیچ شریکى براى او وجود ندارد، و این که محمد بنده و رسول او است، و این که اقرار کنى به آنچه از سوى خداوند آمده ، و ولایت ما خاندان و بیزارى از دشمنان ، و تسلیم به امر ما، و پرهیزکارى و فروتنى ، و انتظار قائم ما ، که ما را دولتى است که هر وقت‏خداوند بخواهد آن را خواهد آورد».
3- شیخ صدوق در کتاب «کمال‏الدین‏» به سند خود از عبدالعظیم حسنى روایت مى‏کند که:
«روزى بر آقایم محمدبن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین‏بن‏ابى‏طالب:، وارد شدم و مى‏خواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدى است‏یا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود»:
«یا اباالقاسم ،ان القائم منا هوالمهدى الذى یجب ان ینتظر فى غیبتة و یطاع فى ظهوره، و هو الثالث من ولدى‏». (5)
«اى ابوالقاسم بدرستى که قائم از ماست و او است مهدى که واجب است در زمان غیبتش انتظار کشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد، و او سومین [امام] از فرزندان من است‏».
روایات بالا و بسیارى روایات دیگر - که در این مجال فرصت طرح آنها نیست - همگى بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غیبت دلالت مى‏کند، اما حال باید دید که انتظار که این همه بر آن تاکید شده و یکى از شرایط اساسى اعتقاد اسلامى شمرده مى‏شود - چه فضیلتى دارد و شخص منتظر چه وظایفى بر عهده دارد.
فضیلت انتظار
در روایات وارد شده از ائمه معصومین(ع)، آنچنان مقام و منزلتى براى منتظران موعود آخرالزمان برشمرده شده که گاه انسان را به تعجب وامى‏دارد که چگونه ممکن است عملى که شاید در ظاهر ساده جلوه کند از این چنین فضیلتى برخوردار باشد. البته توجه به فلسفه انتظار و وظایفى که براى منتظران واقعى آن حضرت بر شمرده شده، سر این فضیلت را روشن مى‏سازد.
در اینجا به پاره‏اى از فضائلى که براى منتظران قدوم مصلح جهانى حضرت بقیة‏الله‏الاعظم بر شمرده شده اشاره مى‏کنیم: 1- مرحوم صدوق در کتاب «کمال‏الدین‏» از امام صادق(ع) ، روایت کرده که آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان، - که بر آنها درود باد - فرمود:
«المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبیل‏الله‏» (6)
«منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد»
2- در همان کتاب به نقل از امام صادق ،(ع) ، روایت دیگرى به این شرح در فضیلت منتظران وارد شده
«طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره اولئک اولیاءالله‏الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون‏» (7)
«خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولیاء خدا هستند ، همانها که نه ترسى برایشان هست و نه اندوهگین شوند».
3- مرحوم مجلسى در کتاب «بحارالانوار» به سند خود از امیرالمؤمنین،(ع) ، نقل مى‏کند که آن حضرت فرمودند:
«انتظرواالفرج و لاتیاسوا من روح‏الله فان احب الاعمال الى‏الله عزوجل انتظارالفرج‏» (8)
«منتظر فرج باشید و از رحمت‏خداوند ناامید نشوید. بدرستى که خوشایندترین اعمال نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج است‏».
4- همچنین مرحوم مجلسى روایت دیگرى را به سند خود از فیض بن مختار نقل مى‏کند که در آن امام صادق،(ع) مى‏فرمایند:
«من مات منکم و هو منتظر لهذاالامر کمن هو مع القائم فى فسطاطه ، قال: ثم مکث هنیئة ، ثم قال: لا بل کم قارع معه بسیفه، ثم قال: لا والله کمن استشهد مع رسول‏الله(ص)» (9)
«هر کس از شما بمیرد در حالیکه منتظر این امر باشد همانند کسى است که با حضرت قائم(ع) در خیمه‏اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه‏اى درنگ کرده ، آنگاه فرمود: نه ، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند، سپس فرمود: نه، بخدا همچون کسى است که در رکاب رسول خدا(ص)، شهید شده باشد.»
وظایف منتظران
در اینکه شیعیان در دوران غیبت چه وظایفى بر عهده دارند سخنهاى بسیارى گفته شده است و حتى در بعضى از کتابها، تا هشتاد وظیفه براى منتظران قدوم خاتم اوصیاء، حضرت بقیة‏الله، ارواحنا له الفداء، بر شمرده شده است. (10)
اما، از آنجا که تبیین همه وظایفى که شیعیان در عصر غیبت‏بر عهده دارند در محدوده یک مقاله نمى‏گنجد، ما در اینجا به تناسب عنوان مقاله، تنها به بیان آن دسته از وظایف مى‏پردازیم ، که توجه به آنها مى‏تواند در رشد و بالندگى و پویایى جامعه اسلامى مؤثر باشد:
1- شناخت‏حجت‏خدا و امام عصر (عج)
اولین و مهمترین وظیفه‏اى که هر شیعه منتظر بر عهده دارد کسب معرفت نسبت‏به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. این موضوع تا بدان درجه از اهمیت قرار دارد که در روایات بسیارى که به طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر گرامى اسلام(ص)و ائمه معصومین(ع)، نقل شده ، آمده است که:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‏» (11)
«هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد،به‏مرگ‏جاهلى‏مرده است‏».
جمعى از اصحاب سیر و سلوک و رهروان طریق عرفان، با طرح موضوع خلیقة‏الله و انسان کامل و ... تنها به جنبه فراطبیعى آن وجود مقدس توجه کرده و از سایر جنبه‏ها غلفت ورزیده‏اند.
و در روایت دیگرى که مرحوم کلینى به سند صحیح از فضیل بن یسار نقل مى‏کند آمده است که:
«سمعت اباجعفر(ع)، یقول: من مات و لیس له امام فمیته میتة جاهلیة، و من مات و هو عارف لامامه لم‏یضره تقدم هذاالامر او تاخر، و من مات و هو عارف لامامه کان کمن هو مع‏القائم فى فسطاطه.» (12)
«شنیدم حضرت اباجعفر (امام محمد باقر) ،علیه‏السلام، مى‏فرمود: هر کس در حالى که امامى نداشته باشد بمیرد مردنش مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد پیش‏افتادن و یا تاخیر این امر (دولت ال محمد: او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالیکه امامش را شناخته همچون کسى است که در خیمه قائم،(ع)، با آن حضرت باشد.»
توجه به مفاد دعاهایى که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تاکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع ناخت‏حجت‏خدا رهنمون مى‏سازد، چنانکه در یکى از دعاهاى معروف و معتبرى که شیخ صدوق آن را در کتاب «کمال‏الدین‏» نقل کرده ، مى‏خوانیم:
«اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف نبیک‏اللهم عرفنى نبیک فانک ان لم تعرفنى تبیک لم اعرف حجتک‏اللهم عرفنى حجتک فانک ان لم تعرفنى حجتک ضللت عن دینى‏اللهم لاتمتنى میتة جاهلیة و لا تزع قلبى بعد اذ هدیتنى...» (13)
«بار الها! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانى پیغمبرت را نخواهم شناخت ، بارالها!پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت . بارالها! حجت‏خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من،نشناسانى از دینم گمراه مى‏گردم، خداوندا! مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را از (حق) پس از آنکه هدایتم فرمودى منحرف مگردان ...»
مؤلف کتاب ارزشمند «مکیال المکارم فى فوائد الدعا للقائم‏» مراد و مقصود از «معرفت امام‏» را، که در روایتهاى یادشده بر آنها تاکید شده بود، چنین توضیح مى‏دهند: «بدون تردید مقصود از شناختى که امامان ما، که درودها و سلامهاى خداوند برایشان باد، تحصیل آن را نسبت‏به امام زمانمان امر فرموده‏اند، این است که ما آن حضرت را آنچنانکه هست‏بشناسیم. به گونه‏اى که این شناخت‏سبب درامان ماندن ما از شبهه‏هاى ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین باشد، و این چنین شناختى جز به دو امر حاصل نمى‏گردد: اول ، شناختن شخص امام(ع) ، به نام و نسب ، و دوم ، شناخت صفات و ویژگیهاى او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است.» (14)
البته امر دومى که در کلام یادشده بدان اشاره شده ، در عصر ما از اهمیت‏بیشترى برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که مى‏تواند در زندگى فردى و اجتماعى منتظران منشااثر و تحول باشد. زیرا گر کسى بحقیقت‏به صفات و ویژگیهاى امام عصر (عج) و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستى و فقر و نیاز خود نسبت‏به او واقف شود ، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمى‏شود.
نکته مهمى که در اینجا باید در نظر داشت این است که شناخت و معرفت‏حقیقى نسبت‏به حجت‏خدا جز با عنایت‏حضرت حق حاصل نمى‏شود و همچنانکه ، در دعایى که پیش از این بدان اشاره کردیم ، ملاحظه شد باید از درگاه الهى توفیق شناخت‏حجتش را درخواست کرد، تا بدین وسیله از گمراهى و سرگردانى نجات یافت. این موضوع را از روایتى که مرحوم کلینى به سند خود از محمد بن حکیم نقل کرده نیز مى‏توان استفاده کرد، در این روایت آمده است:
«قال: قلت: لا بى عبدالله (ع) ، المعرفة ،من صنع من هى ؟ قال: من صنع‏الله ، لیس للعباد فیها صنع‏». (15)
«از ابى‏عبدالله (امام جعفر صادق)(ع)، پرسیدم: معرفت‏ساخته کیست؟ فرمود: از ساخته‏هاى خداوند است و براى بندگان نقشى در حصول معرفت نیست.»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 25   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش انتظار در پویایى جامعه اسلامى

دانلودمقاله انتظار چیست؟ منتظر کیست؟

اختصاصی از سورنا فایل دانلودمقاله انتظار چیست؟ منتظر کیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


انتظار چیست؟ منتظر کیست؟
انتظار یک مقوله اعتقادی ـ اجتماعی است و منتظر فردی است که به خاطر اندیشه‌ای که در دل دارد خود را به شناخت و انجام یک سلسله تعهدات ویژه، وظیفه‌دار احساس می‌نماید.
از اینکه انتظار مقوله‌ای اعتقادی است پس باید ریشه در کتاب و سنت داشته باشد و از آنجا که جلوه اجتماعی دارد پس باید راه و رسم آن آموخته شود. آن زمینه‌ ریشه‌ای ـ یعنی تلاش فرهنگی در شناخت ابعاد انتظار ـ و این راه و رسم اجتماعی ـ یعنی تعهد در پیشگاه عمل ـ دو ویژگی عمده‌ای است که شخصیت والای منتظر را شکل می‌دهد گویی منتظر با دو بال اعتقاد و عمل در فضای جامعه پرگشوده، به پرواز در می‌آید و با دو دست اندیشه و کار، در ساختن، بر مبنای باوری درونی افتاده است. به همین مختصر باید روشن شده باشد که چنین انتظاری با عنایت به مفهوم اصیل آن، اساساً و از اصل با خمودی و سستی، بیکارگی و واگذاری مسئولیت، ناآگاهی و گیجی، بهم ریختگی و تنها منتظر ماندن برای آنکه دیگری بیاید و کار را اصلاح کند، بی آنکه او خود نقشی سازنده را عهده‌دار شود، در تضاد و تعارض قطعی است و از آنجا که سازندگی با روح منتظر به هم در آمیخته از اینرو، انتظار، با تخریب به هر صورت و با هر توجیه به ظاهر موجه نمی‌سازد. در این صورت تقسیم انتظار به مثبت و منفی و ترسیم چهره‌ای از منتظر که به جای آبادانی و سازماندهی در کار خرابی و نابسامانی افتاده با تعریف اولیه این دو کلمه هیچگونه سازگاری ندارد و نشانه دور افتادن از مفهوم راستین این واژه‌هاست؛ چرا که بنابر آنچه گفته شد روح انتظار از اصل با گرایشهای منفی در تضاد بوده و عمل منتظر تنها و تنها اصلاح و آبادانی را در جهت تعالی همه ابعاد طلب می‌کند.
پس انتظار در یک کلام یعنی آماده شدن و زمینه‌سازی برای رویارویی با وضعیتی نو و اعلام آمادگی برای پذیرش مسئولیت در شرایط نوینی است که از هر جهت با وضع موجودی که انسان در آن قرار دارد، متفاوت می‌باشد و چنین انتظاری را بحق می‌توان مشحون از اعتراض به اوضاع موجود جوامع و زمینه‌ساز برای اصلاحی بنیانی و تحولی چشمگیر در آن تلقی نمود.
(اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها انفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعا الی طاعتک و القاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا و الاخره)
«خداوندا ما به تو روی می‌آوریم، در بر پایی دولت والایت که در آن اسلام و اسلامیان را عزت و سربلندی می‌بخشی و نفاق و دورویان را ذلت و خواری نصیب می‌گردانی، تو ما را در آن نظام در شمار آنانی قرار داده که دیگران را بر طاعت تو فراخوانده و راهنمای مردم به سوی تو می‌باشند و ـ سرانجام ـ ما را در پناه آن دولت، والایی و کرامت دنیا و آخرت نصیب فرما.»
در این بیان که به صورت دعا به پیشگاه پروردگار عرضه می‌شود از یک سو برپایی نظامی الهی، با ویژگی‌های خاص خود مطرح است و از دیگر سوی، نشان از مسئولیت پذیری برای تمامی کسانی را به همراه دارد که آن آینده را انتظار می‌کشند و در پایان نیز این حقیقت، زندگی منتظر را به وسعت هر دو جهان زیر پوشش می‌گیرد، که از رهگذر چنین انتظار واقع‌گرایانه‌ای؛ برخورداری از مواهب گسترده آن نظام ـ و در یک کلام ـ تعالی خود را در هر دو سرای در پناه آن حکومت الهی طلب نماید1.

 

 

 

احساس حضور

 

ای بستگان تن؛ به تماشای جان روید
زیرا رسول گفت: تماشا مبارک است
انسان به هر چیزی که انس و علاقه داشته باشد، از غیر آن سلب توجه خواهد نمود و هرچه شدت انس بیشتر باشد، کمال انقطاع آن، شفاف‌تر، ظهور خواهد کرد. حال اگر کانون انس و توجه انسان، وجود نورانی حضرت ولی عصر (عج) باشد و کسب کمالات مصنوعی بسیار مهم و راهگشا خواهد بود.
برای انس یافتن با حضرت بقیه‌الله (عج) راههای مختلفی وجود دارد.
1ـ مطالعه در زندگی و احوال امام زمان (عج)، این امر باعث می‌شود تا عشق آن حضرت در دل احیاء و توجه انسان به وجود مبارکش جلب شود. زیرا آدمی تا چیزی را بخوبی نشناسد به او دل نمی‌دهد.
درباره امام زمان (عج) بیش از چهار هزار روایت به ما رسیده است در حالی که در مورد نماز به اندازه و نصف آن هم حدیث و روایت نداریم. حال براستی، چقدر از زندگی پر خیر و برکت امام عصر خود مطلع هستیم. (با وجود اینکه پیامبران گرامی اسلام می‌فرمایند:)
من مات و لم یعرف امام زمانهِ مات میته الجاهلیه.
2ـ ایجاد ارتباط از طریق توسل و ادعیه مخصوص، همراه و با تضرع و التماس.
3ـ اطاعت از فرامین امام، حضور یا غیاب امام، به اطاعت ما ارتباطی ندارد، زیرا چه در زمان حضور و در زمان غیاب، باید مطیع فرامین الهی امام باشیم.
4ـ محاسبه نفس، برای یکبار هم که شده شب هنگام و یا هر وقت دیگر، مکانی خلوت بیابیم و دقایقی چند اعمال خود را در نظر آوریم و یا اینگونه فرض کنیم که در مقابل حضرت حجه‌بن الحسن (ع) ایستاده، کارهای خود را گزارش می‌دهیم و یک به یک اعمال و احوال خود را برشماریم. آنگاه ببینیم با توجه به کرده‌های خود، توان رودررو نگریستن در چشمان نورانی آن حضرت را داریم1؟
انتظار: کلمه‌ای ژرف، و معنایی ژرفتر ...
انتظار: باوری شورآور، و شوری در باور ...
انتظار: امیدی به نوید، و نویدی به امید …
انتظار: خروشی در گسترش، و گسترشی در خروش ..
انتظار: فجری در حماسه، و حماسه‌ای در فجر …
انتظار: آفاقی در تحرک، و تحرکی در آفاق …
انتظار: فلسفه‌ای بزرگ، و عقیده ای سترگ …
انتظار: ایمانی به مقاومت، و مقاومتی در ایمان …
انتظار: تواضعی در برابر حق، و تکبری در برابر باطل …
انتظار: نفی ارزشهای واهی، و تحقیر شوکتهای پوچ …
انتظار: نقص حکمها و حکومتها، و ابطال سلطه ها و حاکمیتها …

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 42   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله انتظار چیست؟ منتظر کیست؟

نمونه پاورپوینت ریسک و بازده مورد انتظار (risk & required return)

اختصاصی از سورنا فایل نمونه پاورپوینت ریسک و بازده مورد انتظار (risk & required return) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
•اساس و بنیان فکری برای سنجش رابطه بین ریسک و بازده در چهارچوبی بنام " مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای" بسط و گسترش یافته است .
•این مدل ابتدا توسط " شارپ ، لینتنر ، میلر و مود یگلیانی" در دهه 1960 پیشنهاد و توسعه یافت ، سایرین آن را بسط دادند و امروزه پیشرفت و توسعه یافته است . این مدل تحلیل هزینه سرمایه ای و بودجه بندی سرمایه ای در یک موسسه را اصلاح می کند.
•در این فصل دارایی سرمایه ای برای رسیدن به بازده مورد انتظار بسط داده می شود و در نهایت " بازده مورد انتظار " و " هزینه سرمایه ای" را با هم مقایسه می کنیم . ما این کار را بدون استنتاج و استخراج عواملی از تئوری " دارایی سرمایه ای " که شدیداً وابسته به ریاضیات پیچیده است انجام خواهیم داد.
•حقیقت اساسی و برجسته این تئوری و بکارگیری آن در وضعیت های بودجه بندی سرمایه ای می تواند بدون وجود روابط کمی بین آنها مشاهده شود.
 
 
 
 
35  اسلاید

دانلود با لینک مستقیم


نمونه پاورپوینت ریسک و بازده مورد انتظار (risk & required return)

دانلود مقاله پژوهشی در باب دگرگونی‌های اجتماعی و مسأله انتظار

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله پژوهشی در باب دگرگونی‌های اجتماعی و مسأله انتظار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


سرنوشت‌سازترین دگرگونی جهان

 

دگرگونی اجتماعی از مسائلی است که همواره ذهن دانشمندان را به خود جلب کرده است و هر کدام به فراخور وسع علمی خویش در این باره اظهار نظر کرده و علل و عوامل آن را با توجه به دیدگاه خود شرح و بسط داده‌اند.
در این پژوهش با استفاده از سخنان بزرگانی همانند استاد مطهری، (به عنوان عالمی روشن اندیش که نسبت به جایگاه مسأله واقف بوده است) به بحث وبررسی درباره این موضوع خواهیم پرداخت و نیز نظریه‌هایی را که در این باره مطرح شده است نقد و ارزیابی می‌کنیم. در پایان نظر خود را طرح کرده و به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.
این که چه علل و عواملی باعث دگرگونی‌های اجتماعی است، سؤال اصلی و محوری این نوشتار را تشکیل می‌دهد و با توجه به بضاعت علمی و منابع موجود به آن پاسخ داده خواهد شد.
فرضیه‌ای که در صدد بررسی آن هستیم این است که محتوای باطنی انسان (اندیشه، عقیده و ایدئولوژی) بویژه فطرت کمال جویی و تجدد خواهی انسان علت اکثر دگرگونی‌های اجتماعی است. این فرضیه با توجه به این اصل بررسی می‌شود که فرد و جامعه هر دو اصیل‌اند. و به تعبیری دیگر این انسان است که اصالت دارد، به عنوان یک موجود با شعور، آگاه، دین‌خواه و عقل‌گرا با فطرتی که طالب کمال و تعالی است.
مفاهیم اصلی و کلیدی
انتظار: در لغت یعنی چشم به راه داشتن، چشم داشتن، انتظار داشتن (1) و در اصطلاح، دیده دوختن به راه تحقق امری است که منتظر را به حالت انتظار واداشته است و هرچه آن امر در نظر او مهم‌تر باشد، برای تحقق آن کوشش و جدیت بیش‌تری ـ خواه ناخواه ـ‌خواهد کرد (2).
تحول یا دگرگونی: به معنای تغییر و تبدیل چیزی است به چیز دیگر.
دگرگونی و تغییر اجتماعی: این واژه کلی و مبهم، معمولا به معنی تغییر در فرایندهای اجتماعی یا ساختار جامعه به ویژه در بحث گذر از جوامع سنتی به جوامع صنعتی و جدید مطرح می‌شود. دگرگونی اجتماعی ممکن است مثبت یا منفی،‌ پیش‌رو یا واپس‌گرا، قهری یا دستوری، کند یا سریع، ‌جزیی یا کلی، سطحی یا عمیق و موقت یا دائمی باشد. دگرگونی اجتماعی فرایند پیچیده‌ای است که عوامل متعددی نظیر اختراع، تراوشات ناشی از فرهنگ‌ها یا اشاعه ویژگی‌های از جوامع دیگر، افزایش یا کاهش جمعیت، تکنولوژی، شخصیت‌های بزرگ، جنبش‌های اجتماعی، آموزش و پرورش و بی‌سازمانی اجتماعی و … در آن دخالت دارند. عادت،‌ ترس از گسسته شدن رشته تداوم، سنت گرایی، صاحبان منافع و مقاومت ایدئولوژیک نیز از عوامل عمده ایستادگی در برابر تغییرات اجتماعی است.(3)

 


علل و عوامل دگرگونی اجتماعی
دانشمندان بر این مسأله که عامل اصلی تحولات و دگرگونی‌ اجتماعی چیست، اتفاق نظر ندارند و هر یک عاملی را مؤثر و دخیل می‌دانند. گروهی عوامل مادی را منشأ اثر دانسته، عده‌ای شرایط جغرافیایی و خون و نژاد را عامل تحول می‌دانند، برخی فرهنگ و عقیده و ایدئولوژی و به طور کلی محتوای باطنی انسان را مهم‌ترین عامل می‌دانند و گروهی از نقش شخصیت‌ها و نوابغ و قهرمانان سخن به میان آورده و آن را یگانه عامل دگرگونی می‌دانند. در زیر، نظریه‌های گوناگون در این باره مطرح و مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد:
1ـ خون و نژاد
طبق این نظریه، عامل اساسی پیش برنده تاریخ، نژاد‌ها هستند، زیرا بعضی نژادها و خون‌ها استعداد فرهنگ آفرینی و تمدن گستری دارند و برخی دیگر خیر، بعضی می‌توانند علم و صنعت و اخلاق تولید کنند و گروهی صرفا مصرف‌کننده‌اند.
ارسطو، برخی نژادها را مستحق برده داشتن و بعضی دیگر را مستحق برده شدن می‌دانست. طرفدار این نظریه کنت گوبینو، فیلسوف معروف فرانسوی است. این نظریه به گوبینیزم نیز مشهور است. (4)
این که معتقد شویم تنها یک نژاد است که تحول و تطور تاریخ به دستش صورت می‌گیرد، یا این که همه انسان‌ها در آن دخیل‌اند، مشکلی را حل نمی‌کنند، زیرا معلوم نیست چرا زندگی انسان یا نژادی از انسان متحول و متطور است و زندگی حیوان چنین نیست. این که یک نژاد باشد یا همه نژادها، راز تحرک تاریخ را نمی‌گشاید. البته شاید نتوانیم تفاوت نژادها را به طور کلی انکار کنیم. چرا که ممکن است در عین این که همه استعداد دارند، برخی نژادها دارای استعداد بیش‌تری باشند.(5)
2ـ شرایط اقلیمی و جغرافیایی
بر اساس این نظریه، عامل سازنده تمدن و به وجود آورنده فرهنگ و تولید کننده صنعت، محیط و شرایط اقلیمی و جغرافیایی است. در مناطق معتدل، مزاج‌های معتدل و مغزهای نیرومند ومتفکر به وجود می‌آید. علاوه بر این، شرایط اقلیمی و محیط جغرافیایی و منطقه‌ای بر روی نژادها تأثیر می‌گذارد و استعدادهای خاص ایجاد می‌کند و درنهایت عامل پیش برنده تاریخ می‌شوند. (منتسکیو) دانشمند جامعه شناس فرانسوی طرفدار این نظریه است.(6)
بنابراین موقعیت‌های جغرافیایی خاص در رشد عقلی و فکری و ذوقی و جسمی انسان‌ها مؤثرند. هم‌چنین تاریخ تنها در میان انسان‌های برخی اقلیم‌ها و منطقه‌ها تحرک دارد، و در محیطها و منطقه‌های دیگر، ثابت و یک نواخت و شبیه سرگذشت حیوان است. اما پرسش اصلی به قوت خود باقی است که مثلا چرا زنبور عسل یا سایر جانداران که در همان مناطق جغرافیای زیست می‌کنند فاقد تحرک‌اند. در واقع عامل اصلی اختلاف میان آدمی و حیوان، که یکی ثابت می‌ماند و دیگری به طور دائم از مرحله‌ای به مرحله دیگر انتقال می‌یابد، چیست؟ نتیجه این که این عامل نیز آنچنان که باید، استحکام ندارد.

 


3ـ نظریه الهی
طبق این نظریه آن چه در زمین پدید می‌آید، امری است آسمانی که بنا بر حکمتی بر زمین فرود آمده است. تحولات و تطورات تاریخ را می‌توان جلوه‌گاه مشیت حکیمانه و حکمت الهی دانست. پس آن چه تاریخ را جلو می‌برد و دگرگون می‌سازد،‌ اراده خداوند است و تاریخ واجتماع پهنه بازی اراده مقدس الهی است. «بوسوئه» مورخ و اسقف معروف،‌طرفدار این نظریه است.(8)
این نظریه سست‌ترین و بی‌پایه‌ترین نظریه در باب دگرگونی‌های اجتماعی است. زیرا مگر تنها تاریخ است که جلوه‌گاه مشیت الهی است؟ نسبت مشیت الهی به همه اسباب و علل جهان مساوی است،‌هم چنان که زندگی متحول و متطور آدمی جلوه‌گاه مشیت الهی است، زندگی ثابت و یک نواخت زنبور عسل و سایر جانداران هم جلوه‌گاه مشیت حکیمانه خدا است. پس سخن در این است که مشیت الهی، زندگی انسان را با چه نظامی آفریده است و چه رازی در آن نهاده است که به طور دائم در تغییر و تغیر است، در صورتی که زندگی حیوانات دیگر، فاقد آن راز است.(9)
4ـ نوابع و قهرمانان
طبق این نظریه،‌ تحولات و دگرگونی‌های تاریخ، اعم از علمی، سیاسی،‌اقتصادی و فنی و یا اخلاقی،‌به وسیله نوابغ به وجود می‌آید. تفاوت آدمی با سایر جانداران در این است که جانداران از نظر استعدادهای طبیعی در یک درجه‌اند،‌ بر خلاف انسان‌ها که از نظر استعداد تفاوت‌هایی دارند، نوابغ و قهرمانان، افراد استثنایی هر جامعه‌اند که از قدرت خارق العاده‌ای از نظر عقل، اراده، ذوق و ابتکار برخورداند و هرگاه در جامعه‌ای پدید آیند،‌ آن جامعه را از نظر علمی و فنی،‌اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و نظامی به جلو می‌برد و به سعادت و تکامل نزدیک می‌کنند. از این رو اکثریت افراد بشر فاقد ابتکار، دنباله رو و مصرف کننده‌اند. «کارلایل» فیلسوف معروف انگلیسی چنین نظری دارد. (10)
این نظریه، اعم از این که درست باشد یا نادرست، به طور مستقیم به فلسفه تاریخ، یعنی به عامل محرک تاریخ مربوط می‌شود.
البته این که فقط نوابغ و قهرمانان قدرت خلاقیت و ابتکار داشته باشند امر بعیدی است،‌ زیرا در تمام افراد بشر،‌کم و بیش استعداد اختراع و ابداع و نوآوری وجود دارد. بنابراین همه افراد یا حداقل اکثر آن‌ها می‌توانند در خلق و تولید و اختراع سهیم باشند. البته سهمشان نسبت به نوابغ ناچیز است. (11)
5ـ اقتصاد و عامل مادی
براساس این نظریه،‌ اقتصاد تنها عامل محرک تاریخ است. تمام شؤون اجتماعی و تاریخی هر قوم و ملت، اعم از شؤون فرهنگی و مذهبی و سیاسی و نظامی و اجتماعی، جلوه‌گاه شیوه تولید و روابط تولیدی آن جامعه است. تغییر و تحول در بنیاد اقتصادی جامع است که جامعه را از بیخ و بن زیر و رو می‌کند. و جلو می‌برد نوابع،‌که در نظریه قبل سخنشان به میان آمد،‌جز مظاهر نیازهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه نیستند و آن نیازها به نوبه خود معلول دگرگونی ابزار تولید است.
نظریه «ماتریالیسم تاریخی» بر اساس چنین اندیشه‌ای به وجود آمده است. ماتریالیسم تاریخی، یعنی برداشتی اقتصادی از «تاریخ» و برداشتی اقتصادی و تاریخی از «انسان» بدون برداشتی انسانی از اقتصادی یا تاریخ.
جان کلام این که تاریخ، طبیعت مادی دارد نه معنوی و انسانی. و تمامی دگرگونی‌های اجتماعی و تاریخی، زاییده عامل اقتصادی و مادی است. این نظریه، ریشه انقلاب‌ها را دو قطبی‌شدن جامعه‌ها از نظر معیشت می‌داند و مدعی است که تمام خصلت‌های مادی و معنوی انسان از جامعه گرفته می‌شود و در سرشت انسان آن چه را الهیون فطرت می‌نامند وجود ندارد. انسان و وجدانش را، جامعه به کمک عوامل بیرونی می‌سازد. بر این اساس انسان همانند نواری است خالی که نسبت به آن جه در آن ضبط می‌شود حالت بی‌تفاوتی و بی‌طرفی دارد و هیچ عکس‌العملی نسبت به آن نشان نمی‌دهد.(12)
نظریه ماتریالیسم تاریخی دارای اصول و مبانی‌ای است که نقد و بررسی آن‌ها از حوصله این پژوهش خارج است و خود مقاله‌ای مستقل می‌طلبد.(13)
درمقابل این نظریه،‌ نظریه‌ای دیگر است که عامل اقتصادی را تنها و یگانه عامل دگرگونی اجتماعی نمی‌داند و به اصالت روح اعتقاد دارد. البته اسلام منکر تأثیر عالم اقتصادی در تحولات اجتماعی نیست، ولی هیچ گاه عامل ماده را بر روح مقدم نمی‌دارد و معتقد است که وجود اصیل انسان را نمی‌توان با ماده و شؤون آن توجیه و تفسیر کرد.(14)
6ـ فطرت
آدمی دارای خصایص و ویژگی‌هایی است که به موجب آنها زندگی اجتماعی‌اش در حال تکامل و پیشرفت است. ویژگی نخست: حفظ و جمع تجارب و آموخته‌های دیگران و استفاده از آنها است.
ویژگی دوم: یادگیری از راه بیان و قلم است.
ویژگی سوم: مجهز بودن به نیروی عقل و ابتکار است.
ویژگی چهارم: میل ذاتی و علاقه فطری به نوآوری است، یعنی حب ذاتی آدمی به نوآوری و خلاقیت، محدود به هنگام ضرورت نیست، بلکه این میل در او به طور ذاتی به ودیعه نهاده شده است و جزء جدایی ناپذیر سرشت وی محسوب می‌شود.
این چهار ویژگی، نیرویی را در انسان به وجود می‌آورد که همواره آدمی را به جلو می‌راند. اما در حیوانات دیگر، نه استعداد نگه داری تجربه و نقل و انتقال آن وجود دارد و نه استعداد خلق و ابتکار که خاصیت قوه عاقله است و نه میل شدید به نوآوری وجود دارد. این است که حیوان در جا می‌زند و زندگی ثابت و یک نواختی دارد،‌ اما انسان به پیش می‌رود و زندگی‌اش به طور دائم در حرکت و تغییر و تغیر است و دگرگون می‌شود.(15)
وجود چنین ویژگی‌ها و خصوصیت‌هایی است که سبب تکامل و تعلالی بشر می‌شود، لذا شهید مطهری این نظریه را بسیار عالی می‌داند و درباره آن سخنان ارزشمندی دارد.
فطرت کمال جوی و افزون طلب آدمی این گونه است که هر مقدار واجد چیزی باشد، باز می‌خواهد مرحله بالاتری را طی کند و افق‌های جدیدی را به رویش بگشاید و به وضع موجود قانع نگردد.(16)، نظریه فطرت، که از آن به عنوان «محتوای باطنی انسان» نیز می‌توان یاد کرد، نظریه شهید مطهری است. (17)

 


دگرگونی و مسأله انتظار
گفته شد که این «محتوای باطنی» و به عبارتی فطرت پاک و بی آلایش و نوگرای آدمی است که سهم مهمی در دگرگونی‌های اجتماعی داشته و باعث و بانی اکثر تحولات اجتماعی و تاریخی است. البته عوامل دیگر نیز دخالت دارند، اما نه به اندازه عقیده و باطن انسان. مسأله انتظار وظهور منجی و مصلح بشر را نیز می‌توان از دیگر عوامل تحول اجتماعی و تاریخی دانست. این مسأله نشأت گرفته از دین و اعتقادات مذهبی انسان است، لذا این موضوع از دیر زمان مطرح بوده و همه ادیان به ظهور منجی و مصلحی در آخر الزمان بشارت داده و درباره آن سخن گفته‌اند. انتظار در اسلام به ویژه در مذهب تشیع از جایگاه والا و عظیمی برخوردار است. شیعه بنا به روایات رسیده از پیامبر اسلام و ائمه (علیهم السلام) بر این عقیده است که در مقطعی از تاریخ زندگی بشر منجی نهایی و قائد جهانی ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهانی را بر اساس احکام الهی در زمین برپا خواهد ساخت. البته آیات قرآن بر این نکته تصریح دارند که آینده از آن پارسایان و شایستگان است و آنان هستند که وارثان زمین‌اند. از جمله آیه 105 سوره انبیا است:
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون»، در زبور داود، از پس ذکر «تورات» نوشته‌ایم که سرانجام زمین را بندگان شایسته ما میراث برند و صاحب شوند.
امام باقر(ع) می‌فرماید: این بندگان شایسته که وارثان زمین می‌شوند، اصحاب مهدی هستند، در آخر الزمان. (18)
اصل انتظار، که شیعه هم (آن هم با خصوصیات و ویژگی‌های خاص)‌به آن معتقد است،‌ از بالاترین عبادت‌ها شمرده شده است. اما این که حقیقت انتظار چیست؟ و کدام انتظار مورد اشاره ائمه (علیهم السلام) قابل توجه است؟
انتظار، عامل سازندگی و تحرک و تعهد است و جامعه را به طرف کمال نهایی پیش می‌برد و راه را برای ظهور مصلح کل هموار می‌سازد. اما گاهی، برخی افراد انتظار را به گونه‌ای معنا می‌کنند که جز ضعف و تسلیم و ویرانگری و اسارت بخشی، ‌مفهومی نخواهد داشت. در زیر به بررسی این دو بینش درباره انتظار، که باعث به وجود آمدن دو نوع دگرگونی در سطح اجتماعی می‌شوند، می‌پردازیم:
1ـ انتظار منفی
انتظاری است ویرانگر و مخرب که بازدارنده و فلج کننده است وجامعه را به طرف انحطاط و سقوط می‌کشاند. هستند افرادی که خیال می‌کنند انتظار یعنی دست روی دست گذاشتن و منتظر ظهور مصلح ماندن. در نظر اینان هر اصلاحی محکوم به شکست است و گناه و فساد و ظلم و تبعیض و حق‌کشی، راه را برای ظهور منجی بشریت باز می‌کند. بدیهی است این گونه انتظار، ‌عاملی است برای توجیه ستم‌ها و فسادها و حق‌کشی‌ها و بی‌عدالتی‌ها‏، مسئولیت‌گریزی و مسؤولیت ستیزی و پشت کردن به انسان و بشریت. بر اساس چنین برداشتی اگر جامعه‌ای در اوج عزت و اقتدار هم باشد، به ذلت و فلاکت گرفتار می‌شود. ساده اندیشان و بیمار دلان، گمان برده‌اند که فسق و فجور،‌زور و استبداد، جهل و گمراهی، رکود وجمود، سکون و سکوت و پژمردگی و افسردگی عاملی است در تسریع حرکت بشری که با قیام جهانی، به رهبری مصلح کل، به نهایت و اوج خود خواهد رسید و آن جاست که حکومت جهانی واحد پدیدار خواهد شد و صلح و عدالت همه جا را فرا خواهد گرفت.
2ـ انتظار مثبت
این نوع انتظار،‌ انتظاری تعهدآور و تحرک بخش است. انتظاری است که انسان را از سکون و سکوت می‌رهاند و به حرکت وادار می‌کند.
لازمه انتظار، ساقط شدن تکلیف از آدمی نیست.تکالیف در جای خود محفوظ و ثابت‌اند. و همه موظف به اجرای این وظایف‌اند. لازمه انتظار، به کارگرفتن تمامی نیروها و کوشش بی‌دریغ به سوی امر مورد انتظار است، نه تعطیل کردن تکالیف و قوه تفکر و جسم و دست روی دست گذاشتن به امید این که مصلحی خواهد آمد و نظام جهان را دگرگون ساخته و بشر را از نیستی و بدبختی نجات خواهد داد. در روایات وارد شده است که در زمان ظهور امام زمان(عج) گروهی زبده به ایشان ملحق می‌شوند.(19)
روشن است که این گروه ناگهانی خلق نمی‌شود، بلکه در عین ظلم و فساد،‌ زمینه‌هایی وجود دارد که چنین گروهی ورزیده و آماده پرورش یابند. نخستین فایده انتظار، حفظ آمادگی برای نبرد نهایی و کوشش و تلاش برای رسیدن به هدف است. امام خمینی (ره) «انتظار فرج» را «انتظار قدرت اسلام» می‌داند. چنین انتظاری است که بالاترین عبادت‌ها است. چرا که به انسان حرارت و شوق، تحرک و جوشش، مسؤولیت و تعهد، عشق و امید و عزت و سرافرازی می‌دهد. در یک کلام انتظار مثبت، اعتراض به وضع موجود است برای حرکت به وضع مطلوب ونهایی.
شاخص‌های رشد جوامع اسلامی
رشد، یعنی «لیاقت و شایستگی نگهداری و بهره‌برداری از امکانات و سرمایه‌هایی که در اختیار انسان قرار داده شده است.»(20) و در اصطلاح مقابل«سفاهت» است. آدم رشید،‌ آدمی است که سفیه نیست و این با عقل تفاوت دارد. عقل مقابل جنون است(21) ممکن است فردی عاقل باشد،‌ ( یعنی مجنون نباشد) اما لیاقت مسؤولیتی که بر دوشش نهاده شده است را نداشته باشد. حال جامعه‌ای که منتظر مصلح جهانی و موعود نهایی است، باید انتظارش مثبت باشد. افرادش ابتدا رشد یابند،‌ (لیاقت و شایستگی پیدا کنند) تا مسؤولیتها و وظایفی که به آنان واگذار می‌شود، به نحو احسن انجام دهند. اینک نگاهی داریم به شاخص‌های یک جامعه اسلامی رشد یافته، که در انتظار خلیفه حق و ولی مطلق است. آن چه در ابتدا قابل ذکر است این است که: شناخت صحیح سرمایه‌های مادی و معنوی، نیازها، مشکلات، ‌موانع، امکانات و نیروهای موجود، رکن اول و شرط نخست رشد یافتگی است. در مرحله بعد،‌قدرت، لیاقت، شایستگی وتوانایی نگه داری و بهره‌برداری از امکانات و سرمایه‌های موجود است. دیگر علایم رشد یافتگی یک جامعه عبارتند از:
1ـ رشد اسلامی، یعنی مسؤولیت شناخت، حفظ و نگهداری و بهره‌برداری از معارف اسلام به عنوان سرمایه‌ای غنی، و ادای مسؤولیت در برابر آن، و اجرای دقیق مقررات و قوانین دینی.
2ـ رشد کمی و کیفی آموزش و پرورش، ‌آموزش باعث آگاهی بخشی است که یک رکن رشد است،‌ پرورش هم باعث توانایی بخشی است که رکن دوم رشد است.(22) این دو رکن به عنوان دو بازو و دو بال همدیگر را در پرواز به سوی پیشرفت و تکامل، یاری می‌رسانند.
3ـ شناخت مقتضیات زمان و مکان، یعنی شناخت زمان و مکان و درک درست آن دو، ‌در واقع شناختن وضع موجود که پیش شرط آینده نگری است.
4ـ آینده نگری، یعنی سوار شدن بر زمان و هدایت و رهبری آن بر اساس قواین و سننی که بر زمان و تاریخ حاکم است. در واقع آینده را دیدن وبرای آن برنامه‌ریزی کردن و برنامه داشتن.(23)
5ـ توجه به مسؤولیت، یعنی توجه به وظایفی که بر عهده انسان گذاشته شده است، از جانب شرع یا جامعه.
6ـ توجه و احترام به اندیشمندان و عالمان، شک نیست که دانشمندان ذخایر و سرمایه‌های معنوی هر جامعه‌ای به شمار می‌روند. شناخت و افتخار به آنها از علایم مثبت رشد یک اجتماع اسلامی است.
7ـ توجه به بناها و آثار تاریخی ملی ـ اسلامی، ‌آثار تاریخی هر ملتی، میراث فرهنگی و تمدن آن ملت را تشکیل می‌دهد. آگاهی نسبت به سرگذشت و تاریخ خود و حفظ و نگهداری و بهره‌برداری از امکانات تاریخی، از علایم رشد مثبت است.
8ـ اطلاع از اوضاع جهان اسلام و مسلمانان، یک جامعه زنده از سرگذشت‌های دردناک اعضای خویش بی خبر نمی‌ماند، همچنانکه بی تفاوت هم نمی ماند، (24)
9ـ انتشار کتاب و مطبوعات، تولیدات فرهنگی به میزان وسیع به همراه حفظ کیفیت ا زعلایم رشد جامعه اسلامی است.
10ـ استفاده درست از فکر و اندیشه، ‌یعنی مصرف به جای،‌ اندیشه و فکر واستفاده از آن در کارهای پرخیر و پرفایده.
11ـ گسترش کارهای خیر، انفاق در کارهای خیر ومصرف به جا و مفید آن. 12ـ دانستن ارزش زمان، یعنی استفاده از فرصت‌ها و زمان‌ها و غنیمت‌شمردن اوقات. 13ـ احترام متقابل، یعنی احساس تعاون و حسن روابط با یکدیگر

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پژوهشی در باب دگرگونی‌های اجتماعی و مسأله انتظار

نشانه یار و چکامه انتظار

اختصاصی از سورنا فایل نشانه یار و چکامه انتظار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نشانه یار و چکامه انتظار


نشانه یار و چکامه انتظار

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

  دیباچه

  روایت است[1] از حکیمه بنت محمّد بن الرّضاعلیهم السّلام که گفت: ابومحمّد عسکرى‏علیه السّلام   در شب نیمه ى شعبان کس به من فرستاد که اى عمّه، امشب نزد من روزه گشاى که خداى تعالى تو را شاد گرداند به ولىّ خود و حجّت خود بر خلقش و خلیفه ى من بعد از من. حکیمه گفت: مرا از آن، شادىِ عظیم دست داد. پیش وى شدم و او در صحن سراى نشسته بود و کنیزکان وى در گرد. گفتم: فداى تو باد جان ما، خلف از که خواهد بود؟ گفت: از نرجس. من برجستم و نزد نرجس شدم و وى را دیدم، هیچ اثر حمل بر وى نبود. پس نزد ابى‏محمّد شدم و گفتم: هیچ اثر حمل بر وى ظاهر نیست... آنگه گفت: چون وقت فجر شود، ولادت خلف ظاهر شود. اى عمّه، خلف مثل موسى است که مادر موسى به وى حامله بود و ازو اثر حمل ظاهر نبود و هیچ‏کس آن سِرّ را ندانست تا وقت ولادتش.

 پس من نزد نرجس شدم و وى را بدان خبر دادم و از حالش پرسیدم. گفت: یا مولاتى! من اثر حمل در خود نمى‏بینم. حکیمه گفت: همه شب نزد نرجس مى‏بودم و گوش مى‏دادم و منتظر تا نزدیک طلوع فجر. پس به خاطرم گذشت که صبح نزدیک شد و هیچ اثر ظاهر نیست. فى الحال ابومحمّد عسکرى آواز داد که یا عمّه! شک مکن که ولادت نزدیک شد. من خجل شدم.

 ناگاه نرجس از میان خانه برجست ترسان و لرزان. من وى را در بغل گرفتم. ابومحمّدعلیه السّلام آواز داد که یا عمّه! (اِنّا اَنْزَلْناهُ) برخوان. من، (اِنّا اَنْزَلْناهُ)، خواندن گرفتم. کودک نیز در شکم مى‏خواند چنان که من مى‏خواندم. ناگاه کودک بر من سلام کرد. من بترسیدم و متعجّب گشتم. ابومحمّدعلیه السّلام آواز داد که اى عمّه! تعجّب مکن از امر حق تعالى که خداى تعالى ما را در کودکى به سخن آورد و در حال بزرگى ما را حجّت گرداند. در این بودیم که نرجس را از نظر من غایب کردند و وى را نمى‏دیدم چنان که گفتى میان من و میان وى حجابى کردند. پس من نزد ابى‏محمّدعلیه السّلام دویدم و فریاد برداشتم از این حالت.

 فرمود: اى عمّه! مترس و بازگرد که حجاب زایل شود و تو او را فى‏الحال ببینى. پس به جاى خود شدم. نرجس را دیدم که اثر نور عظیم بر وى ظاهر شده و کودک را دیدم به سجود افتاده، زانوها به زمین و انگشت سبّابه برداشته، مى‏گفت:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللَّهُ وَاَنَّ جَدّى مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَاَنَّ اَبى عَلِیّاً وَلِىُّ اللَّهِ.

 آن گاه یک یک امام را یاد مى‏کرد تا به خود رسید، گفت: خدایا! وعده‏اى که مرا کرده‏اى روا کن و کار مرا تمام کن و قدم مرا ثابت دار و زمین را پر قسط و عدل گردان!

 پس ابومحمّد عسکرى‏علیه السّلام آواز داد که یا عمّه! او را نزد من آر! من او را برداشتم و نزد وى بردم. بر پدر خود سلام کرد. ابومحمّدعلیه السّلام وى را از من فرا گرفت و مرغان سبز دیدم که بر سر وى پرواز مى‏کردند. من از آن پرسیدم. ابومحمّد گفت: فرشتگان‏اند و اشارت به یکى از ایشان کرد که بزرگتر بود و گفت: این جبرئیل است. پس ابومحمّد، خلف را به جبرئیل سفارش فرمود. آن گاه زبان در دهن مبارک خلف کرد و خلف، زبان مبارک پدر بزرگوار خود بسیار مکید. آنگه پدر، پسر را گفت:

 اُنْطُقْ بِاِذْنِ اللَّهِ تَعالى

 سخن گو به فرمان خداى تعالى.

 گفت:

 (اَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمیعِ الْعَلیمِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ! بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَنُ’مَکِّنَ لَ’هُمْ فِى الْأَرْضِ وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ماکانُوا یَحْذَرُونَ). [2]

 بارى و این چنین بود که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم - آن میراث‏ دار سلسله ‏ى انبیا و مشعل هدایت و عصاره‏ ى نبوّت و خلاصه ‏ى امامت - پاى بر این کره ‏ى خاکى نهاد.

 مقاتل بن سلیمان از حضرت جعفر بن محمد الصادق ‏علیه السّلام نقل مى‏کند که: رسول خداصلى الله علیه و آله فرمود: من برترین رسولانم و وصىّ من برترین اوصیاست و جانشینان وى برترین وصیت ‏شده‏ گانند.

 آدم ‏علیه السّلام از خداوند درخواست کرد که جانشین صالحى براى وى قرار دهد. خداى تعالى به وى وحى کرد که اى آدم، شیث را وصىّ خود ساز. پس شیث هم -که کسى جز هبة اللَّه بن آدم نبود- فرزندش شیبان را جانشین خود ساخت و شیبان، مجلث را وصى خود نامید و مجلث، محوق را جانشین خود قرار داد و محوق، غثمینا را برجاى خود نشاند و غثمینا، اخنوخ را وصى خویش نامید و اخنوخ - که همان ادریس‏ علیه السّلام بود - ناخوز را جانشین خود ساخت و ناخوز این رسالت را به نوح سپرد و نوح، سام را وصى خود کرد و سام، عثامر را به جانشینى برگزید و عثامر، برغیثاشا را برجاى خود نشاند و وى، یافث را وصى خود ساخت و یافث، بده را جانشین خود اعلام کرد و او نیز جفشیه را به مقام وصایت برگزید و جفشیه، عمران را مأمور ساخت و وى این رسالت را به ابراهیم واگذارد و ابراهیم خلیل، فرزند خود اسماعیل را به جانشینى برگزید و اسماعیل، اسحاق را وصى خود ساخت و اسحاق، یعقوب را بر جاى خویش بنشاند و یعقوب نیز یوسف را وصى خود کرد و یوسف، یثریا را جانشین خویش ساخت و او، شعیب را بدین مأموریت گماشت و شعیب، موسى بن عمران را وصى خود ساخت و موسى بن عمران، یوشع بن نون را به جاى خود نشانید و یوشع به داود وصیت کرد و داود به سلیمان و سلیمان، آصف برخیا را جانشین خود ساخت و آصف، این رسالت را به زکریا سپرد و زکریا، عیسى را جانشین خویش قرار داد و عیسى، شمعون بن حمون الصّفا را وصى خود ساخت و شمعون، یحیى بن زکریا را بر جاى خویش بنشاند و او منذر را وصى خود اعلام کرد و منذر، سلیمه را جانشین خود ساخت و سلیمه، برده را وصى خویش خواند و برده، این رسالت را به من سپرد و من آن را به تو مى‏سپارم اى على! و تو آن را به وصى خود تحویل خواهى داد و او آن را به یکایک اوصیاى تو -که از زمره ى فرزندانت هستند- خواهد سپرد تا آن که این رسالت به دست بهترین اهل زمین [عجل اللّه تعالى فرجه] پس از من، برسد.[3]

   بارى هرآنچه از علم و ایمان و فضل و آثار نبوت و میراث رسالت در نزد انبیا بوده، اکنون در دست حضرت بقیة اللّه الاعظم ‏علیه السّلام است و جهانیان امروز به تنگ آمده از ظلم و ستم جباران و خسته از فساد و لجام‏گسیختگى و بى‏بند و بارى و دورى از عالم علوى و سرخورده از مکاتب پرطمطراق و پوچ و به بن‏ بست رسیده‏ ى بشرى، ابرمردى را انتظار مى‏کشند که با نگاه گرمش، به دوران یخبندان معنویت و عصر انجماد شرافت، پایان بخشد و با دستهاى سبزش، کُند و زنجیر از دوش آنان برگیرد و سبد سبد شکوفه تقسیم کند و با گلاب جانفزاى عبودیت و شمیم روح‏نواز شکوفه ى فطرت، فضا را عطرآگین کند. به امید آن روز.

 در نوشتارى که پیش رو دارید، دو بحث مهمِّ عرصه ‏ى وسیع مهدى‏پژوهى، مورد مطالعه قرار گرفته است. این دو مبحث - که آشنایى هر منتظر راستینى با آن دو بایسته مى‏نماید - عبارتند از:

 الف - نشانه‏ هاى ظهور (فصل یکم).

 ب - ضرورت و چیستى )انتظار( و وظایف ناشى از آن (فصل دوم).

 در (فصل یکم) توجه نگارنده به دو نکته معطوف بوده است:

  1ـ بازنمایى حجم انبوه مدارک و مستندات نشانه‏هاى ظهور در تراث روایى اسلامى.

2ـ طرح نکاتى در باره ى نشانه‏هاى ظهور که کمتر مورد توجه قرار مى‏گیرد.

 در (فصل دوم) مباحثى چون مؤلفه‏هاى مهدى‏باورى، مهدى‏باورى و ایمان به غیب، نتایج مهدى‏باورى، امنیت روانى در سایه ‏ى مهدى‏باورى، کالبد شکافى (انتظار) و تعریف آن و سرانجام وظایف منتظران و ابعاد انتظار مطرح شده است.

(فصل پایان) به ذکر پاره‏اى از آثار منظوم که در وصف آن محبوب دور از نظر سروده شده، اختصاص یافته است.


دانلود با لینک مستقیم


نشانه یار و چکامه انتظار