سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد نقش فرهنگ وقف در توسعه تمدنها 35 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد نقش فرهنگ وقف در توسعه تمدنها 35 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 38 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

<<نقش فرهنگ وقف در توسعه تمدنها>>

فیضعلی مداح

 

چکیده مقاله

نقش و بنیادهای خیریه در توسعه کشورهای غربی

در دین مسیحیت ، عمل وقف یکی از فضیلت های برجسته و از اعمال بسیار نیکو و خود پسندانه در اخلاق و رفتار انسان تعریف شده است. از این رو کشورهای غربی به علت عشق ورزی و گرایش به دین مسیحیت، ارزش قابل توجهی قایل شده اند. فلاسفه قدیم  نظیر سقراط، ارسطو، افلاطون عمل وقف اموال و دارائی را برای توسعه شهر، روستا، و افزایش سطح آگاهی مردم و رهائی از جهل و نادانی به پیروان خویش توصیه و تاکید نموده اند.

"عشق" لطیف ترین واژه و مناسب ترین عامل پیوند بین انسان و خود و مخلوقات روی زمین است، و بهمین دلیل هنگامی که به خداوند تبارک و تعالی عشق می ورزیم و وی را عبادت می کنیم. بطور طبیعی به مخلوقات وی، یعنی به انسان توجه داریم و باید به او کمک کنیم تا از سختی ، غم ، و اندوه ها نجات یافته و به رفاه و آسایش نسبی دست یابد.

اهداف اصلی وقف، مبارزه با جهل و نادانی و فقر و فلاکت و توسعه دانش بشری و توسعه علم و تکنولوژی و دستیابی و بهره برداری از گنجینه های عظیم ارضی و سماوی است. کلیساها و مساجد و حسینیه مهمترین مرکز جمع آوری هدایا و اعانات و بذل و بخشش بشمار می آیند.پس از جنگ جهانی دوم توجه دانشمندان و صاحبان فکر و اندیشه بسوی "وقف" و حمایت از کودکان ، نوجوانان و سالمندان ، بیماران و مستمندات و تعلیم و تربیت و تشکیل موسسات خیریه جلب گردیده است.

مکتب فیلانتروپیسم (phila thropism) یا مکتب انسان درستی در ابتدای قرون هفدهم و هجدهم به وجود آمد و موسه ای تحت عنوان جمس اسمیت سان (james smithson) و جرج پی بادی (george camegie) و جان.دی.رکفلر (john.rockfeller) با سرمایه چند میلیارد دلاری شروع بکار کردند. سازمان عظیم و گسترده صلیب سرخ جهانی با اندوخته مالی هزاران میلیارد دلار نقدینگی و پشتیبانی صندوق های موسسات خیریه کشورهای وابسته به سازمان ملل متحد در طول چند دهه گذشته تحولات شگرف در عمران و آبادانی کشورهای غربی به وجود آورده اند.

 

مقدمه:

در کتاب مقدس تورات آمده است که خداوند تبارک و تعالی تعداد هفت فضیلت برای رستگاری انسان در نظر گرفته است. از این هفت فضیلت (Virtues)تعداد چهار فضیلت با طبیعت و ذات انسان سروکار دارد و سه فضیلت دیگر با اعتقادات و ایمان و شناخت و اطاعت از اوامر الهی و انتخاب شیوه زندگی انسان وابسته است.

علت اینکه عدد هفت فضیلت برجسته را در این مقدمه به کار برده‌ایم، غرض اشاره به یک سلسله نفسانیات و خیر و شر در علم فلسفه و اخلاق است که از زمان بسیار قدیم مورد بحث و مناقشه فلاسفه و علما بوده و در عصرحاضر نیز درباره هر یک از فضیلت‌های انسان مباحث گوناگون وجود دارد که متکلمان متجدد هر کدام به تناسب ظرفیت‌های علمی و فرهنگی و سوابق تاریخی، کتب و رسالات فراوانی به رشته تحریر درآورده‌اند. از این هفت فضیلت تعداد چهار فضیلت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، زیرا فقدان هر یک از آنها باعث تباهی و فساد جامعه انسانی و خشم و غضب خداوند خواهد شد. حضور فعال فضیلت نیکوکاری و خیرات و مرات و عمل مستحسن رشد سریع تکامل روح انسان را تکامل می‌بخشد. از این‌رو، کشیش‌های مسیحی درباره این فضیلت‌ها در کشورهای غرب تاکید ورزیده‌اند.

در فضیلت نیکوکاری تعداد چهار عامل دخالت دارند: (1)

اول: تدبیر و خردمندی (Prudence)، دوم: اعتدال (Temperance)، سوم: بردباری (Fortitude)، چهارم: عدالت (Justice) مبتکر اصلی معرفی این چهار فضیلت فلاسفه قدیم و علماء علم اخلاق و معرفت‌های دینی هستند. افلاطون، ارسطو، و کشیش‌های مذهب عیسویت و پیشتازان ترویج دین حضرت مسیح علیه اسلام با تمام قدرت روی این فضیلت، تاکید داشته‌اند. از جمله آمبروز و آگوستین و توماس آکینوس همواره توجه پیروان خود را به این فضیلت، جلب نموده‌اند. سه فضیلت دیگر عبارتند از ایمان (faith)، رجاء (Hope)، عشق (Love) در(2) این فضیلت‌ها، عشق مقام بسیار رفیع و رشته و فصل‌الخطاب مظهر تجلیات و فیوضات الهی را تشکیل می‌دهد. در مکتب عیسویت، عشق به خدا و نیکوکاری چنان قوی و مستحکم است که بدون آن هیچ حرکت ارزشمندی صورت نخواهد گرفت.(3)

مراجع دینی نقل کرده‌اند که حضرت مسیح علیه‌السلام از انسان طبیعی و عادی خلق نشده است، بلکه وجود وی حاصل یک سلسله تعاملات روحی و رخدادهای عاشقانه است که مالاً پیوند ناگسستنی با روحیه مریدان و هواداران خود دارد و حلقه‌های زنجیر از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و حرکت و تکامل جسم و روح انسان را باعث می‌گردد.

عشق یک پیام زیبا و دلنشینی و لذت‌بخش نظیر سخاوت، بخشش، خدمت به خلق، جلب رضایت خداوندی را به ارمغان می‌آورد و «افلاطون» و رفتار و سلوک انسان را در جایگاه رفیع انسانیت شکوه و جلال ویژه‌ای می‌بخشد.

عشق مترادف شده است با واژه «خیرات و مبرات» که در فرهنگ غرب با یک واژه لاتین (Charity) به طور جامع طبقه‌بندی و نامگذاری شده است: در کتاب لغت (American Heritage) در زیر واژه مذکور آمده است:

1- خدمت به محرومان و مستمندان و مستضعفان جامعه انسانی

2- صدقه و بخشش و کرامت

3- خیرخواهی نسبت به عالم بشریت و تداوم انسان دوستی

4- سازمان مستقل یا موسسه خیریه که فقط برای خدمت به فقرا و مستمندان تاسیس گردیده است

5- کرامت و عزت نفس در داوری بین مردم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نقش فرهنگ وقف در توسعه تمدنها 35 ص

تحقیق درباره پایان جنگ تمدنها پایان جنگهای مذهبی نیست

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره پایان جنگ تمدنها پایان جنگهای مذهبی نیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

پایان "جنگ تمدنها" پایان جنگهای مذهبی نیست.

تئوری هانتینگتون ( جنگ تمدنها)، تا چه حد برای گمراهی بود.

جنگ های مذهبی تا کی قربانی میگیرد.

بزرگترین، طولانی ترین، خشن ترین، پرکشته و زخمی ترین و در یک کلام ویران کننده ترین جنگی که در طول تاریخ بشر صورت گرفته جنگهای مذهبی و بطور مشخص جنگی است که از حدود هزار سال پیش توسط مسیحیان شروع شد.

علیرغم اینکه چند قرن پیش از آن مسلمانان با نام دین طی جنگهائی از شرق ایران تا تمامی شمال آفریقا و تا اندلس در غرب اروپا را مسخر کردند اما تاریخ واقعی شروع این دسته از جنگهای مذهبی که نام جنگهای صلیبی بدان داده شد از همان زمانی است که اروپائیان فقیر برای کسب ثروت بدان دست زدند. اگر آنها با افتخار از این جنگ خود در تاریخ نام نمیبردند شاید اکنون افتخار!!! شروع این کشتارهای هزار ساله نصیب مسلمانان میشد.

جنگهای صلیبی چند قرن طول کشید و آنگاه که دیگر همه تضعیف شده بودند صلاح الدین ایوبی قدرت را در دست گرفت. پس از چندی با کشف قاره جدید ( آمریکا) توجه غربیان بدان معطوف گردید، در نتیجه تا چند قرن جنگهای مذهبی بصورتی ضعیف و در نهان صورت میگرفت.

آغاز دور جدید جنگ های مذهبی

گروهی از یهودیان همواره در پی بازگشت به سرزمین مقدس بوده از قرنها پیش مترصد موقعیت مناسب بودند و بارها زمان را مناسب دیدند اما سلاطین وقت بنابرمصالح خود بدانها اجازه نمیدادند.

تا اینکه نهایتاً دسته ای از یهودیان (صهیونیست) که در تشکلاتی مخفی بصورتی دقیق و سازمان یافته متشکل شده بودند، توانستند خود را به مقامات بالا در بسیاری از کشورها برسانند و برای دستیابی به خواست خود دوباره دور جدیدی از جنگهای مذهبی را براه اندازند که این دور با جنگهای اول و دوم جهانی شروع شد؛ در نتیجه کشوری بنام اسرائیل ایجاد گردید. کشوری که تنها برای یک دین خاص ایجاد شد؛ امری که شاید نمونه اش را در طول تاریخ بشر پیش ازآن هرگزنتوان یافت.

در همین رابطه است که داستان لورنس عربستان پیش میآید کسی که ظاهراً بدون اجازه از دولت خود اقدام به تجزیه سرزمین عثمانی کرد و در نهایت هم معلوم نشد چگونه کشته شد و با مرگ مشکوک او مقدار زیادی از واقعیات تاریخ بزیر خاک رفت.

آنچه که از تاریخ آنزمان معلوم میباشد اینستکه از دهها سال پیش از آن، دول اروپائی به ضعف حکومت عثمانی کاملاً پی برده بودند و میدانستند که بسادگی میتوانند پرونده این امپراطوری پوسیده را به بندند اما همواره بیم داشتند که پس از آن با این سرزمین بهم ریخته و بدون دولت چه بکنند.

یکی از دلایل کشورگشائی آنستکه سرزمینی را فتح کنند که دارای سازمان و دولت باشد تا بتوانند از آن بهره ببرند بهمین دلیل بود که سرزمین هائی مثل سوئد و نروژ تا همین دههای گذشته هیچگاه توجه کسی را بخود جلب نمیکرد. نمونه دیگر دکن است که تا همین چند قرن پیش هیچ شاهی به قصد فتح آن قدمی برنمیداشت. براین اساس دول پیروز در جنگهای اول و دوم، نمیخواستند سرزمین عثمانی را شقه کنند. بهمین دلیل هم بود که وقتی لورنس عربستان یا شاه بی تاج و تخت، بسادگی قسمتهای وسیعی از عثمانی را جدا کرده و به دست اقوام بی تجربه عرب سپرد با اعتراض دولت خود و سایرین روبرو شد اما دیگر کار از کار گذشته بود. این قسمت از تاریخ متاسفانه از یک طرف با مرگ مرموز لورنس با خلاء روبرو شده است و از طرف دیگر تحقیقی دقیق، آکادمیک و بی غرض روی آن صورت نگرفته است.

یهودیان صهیونیست در ابتدا با مقاومت دول پیروز برای ورود به سرزمین اشغالی روبرو شدند اما با هر طرفندی بود تعدادی از یهودیان را بدانجا کشاندند. بررسی و تحقیق راجع به این مسائل و طرفندهای گاه جنایت آمیز بکار رفته از طرف یهودیان صهیونیست، بصورت تابو درآمده و کسی اجازه این کار مهم را ندارد.؛ اما در گوشه و کنار گاهی بعضی آگاهی ها بیرون میآید. از جمله این آگاهی ها همکاری صهیونیست ها با نازی ها است، زیرا یهودیان در اروپا مشخص نبودند و کسی به غیر از خودشان از یهودی بودن آنها با خبر نبود. کما اینکه هم اکنون نیز این مخفی کاری کامل و دقیق صورت میگیرد. مردم ممکن است دهها سال با کسی دوست باشند اما از یهودی بودن او اطلاع نداشته باشند. مسلماً آنها اینکار را بدلیل ترس نمیکنند بلکه برای استفاده های گوناگون از جمله جاسوسی در میان دول و سازمانهای سیاسی و حتی نفوذ در سازمانهای امنیتی- اطلاعاتی کشورها انجام میدهند.

در همان دوران جنگ دوم که ظاهراً یهودیان به کشتارگاهها میرفتند، یهودیان ثروتمند با فراغ بال در آلمان و هر جای دیگری میگشتند که نمونه آن افراد خاندان بسیار ثروتمند " والن بری" بودند. ماجرای آنها حتی بصورت فیلم سینمائی هم درآمده اما تصویری واژگون از وقایع را نشان میدهد. آنها از بزرگترین صاحبان ثروت و قدرت و تعیین کنندگان سیاست در سوئد میباشند.

در واقع فشار و کشتار تنها برای یهودیان فقیر بود تا آنها را وادار به ترک کشور خود و مهاجرت به کشور جدید و سرزمین اشغالی بکنند. بسیاری افراد و البته بیشتر خود یهودیانی که با این جنایات و صهیونیست مخالفند این مسائل را با اسناد ارائه داده اند.

با مطالعه اسناد جسته و گریخته ای که آنها نیزدر حد محدودی منتشرمیگردند معلوم میشود صهیونیستها برای فرستادن یهودیان عادی بسرزمین اشغالی چه جنایاتی را مرتکب شدند که گوشه ای از آن دامن خود یهودیان را نیز گرفت. هولوکوست از جمله آنها است که بصورت تابوئی صد در صد در آمده و هرکه بدان اشاره کرده و یا آنرا بزیر سئوال ببرد و خواستار تحقیق بیغرضانه باشد به انواع اتهامات گرفتار میشود و از آن بدتر در این اروپا از تمام حقوق خود محروم میشود. مردم در نوعی نادانی و پذیرش بدون قید و شرط قرار گرفته اند و حق هرگونه سئوال از همه گرفته شده و بجای آن حکم زندان ووو برای سئوال کننده در نظر گرفته شده و این ترس باعث تشدید پذیرش کورکورانه شده است.

این قسمت مربوط به سردرگمی ایجاد شده در یافتن تاریخ دقیق وقایع بود؛ پس با توجه باین سردرگمی که ریشه و موجد آن کاملاً مشخص است میتوان هرگونه حدسی را زد مخصوصاً اینکه انگشت اتهام را بسوی کسانی گرفت که جلوی تحقیق را میگیرند.

با توجه به این مسائل رد پای یک جنگ مذهبی که اینبار یهودیان صهیونیست پایه آنرا در اوایل قرن پیش با جنگهای اول و دوم جهانی ریختند کاملاً مشخص میشود.

پس از پیدائی کشور سکتاریستی- مذهبی اسرائیل همواره در آنجا جنگ برپا بوده و این کشور بصورت یک پادگان نظامی در آمده است. شاید با توجه به مسائل فوق نامیدن اسرائیل بعنوان یک کشور امری غلط باشد.

دراولین جنگ ( 1967) آنها توانستند کشورهای تازه تاسیس عربی را بسادگی شکست بدهند؛ دلیل آن نیز کاملاً روشن است. آنها کشورهائی تازه تاسیس بودند که هنوز از هیچ سازماندهی حکومتی بهره نداشتند؛ بهمین دلیل تمامی ساختارشان وابسته به موسسین یعنی کشورهای غربی بود؛ حتی تمامی ارتش، سلاح ها، نقشه ها ووو آن در اختیار آنها بود. بنابراین شکست چنین کشورهائی ( مخصوصاً در کنار هم قرار گرفتن اشان در یک اتحاد نظامی بهم ریخته و بدون رهبری که مشکل را تشدید میکرد) کار سختی نبود.

پس از آن شکست، مبارزه و مقاومت شکل دیگری گرفت و مردم خود مجبور شدند دست بکار شوند.

بر این اساس بود که از دل فلسطینیان نیروهای مقاومت بیرون آمد.

تئوری برخورد تمدن ها سرپوشی بر جنگ های مذهبی - صهیونیستی

در هنگامه ماجراهائی که در آن منطقه دور میزد مسائلی در جهان بوجود آمد که باعث گردید صهیونیست ها بیکباره ایدههای جهانگیری خود را کاملاً به مرحله عمل درآورند اما، طبق معمول با یک احتیاط بسیار تجربه شده قدیمی یعنی عملکرد تحت تئورئی دیگر و با نام دیگران تا همواره

چهره ای معصوم و مظلوم از آنها در اذهان تصویر شود.

هنگامیکه بلوک شرق یا سوسیالیستی فروریخت صهیونیستها همه چیز را بروفق مراد دیدند. پس یکی از بزرگترین تئوریسین های صهیونیست بنام پروفسور ساموئل هانتینگتون دست بکار شد و تئورئی بنام " برخورد تمدنها" ارائه داد. این تئوری توانست همه را در مورد عامل اصلی جنگ فریب بدهد.

هانتینگتون در کار خود تنها نبود بلکه شاهزاده تاریکیها و دو سه تن یهودی صهیونیست دیگر بهمراه او بودند. متاسفانه از آنجا که حافظه تاریخی سیاسیون چندان خوب نیست نه تنها نام و عملکرد و تمامی این تئوری و توطئه هایش بسادگی در بوته فراموشی رفت بلکه تمامی افراد و تئوریسین هایش نیز فراموش و یا به عبارتی بخشوده شدند. این امری است که یهودیان بطور کلی همیشه از آن سوء استفاده کرده اند. زیرا هرچند در تمامی جهان همواره مردم مسائل را بزودی به فراموشی میسپارند اما آنها برعکس برای هراتفاق کوچکی که برایشان افتاده جهانیان را تا قیام قیامت به گریه و زاری وادشته و غرامت میگیرند. مثلاً چنانچه نگاهی به جنگ عراق و ایران بیاندازیم مشخص میشود که بعد از 8 سال جنگ و اینکه سومین جنگ بزرگ قرن به پایان رسید، مردم ایران که جنگ بر آنها تحمیل شده بود چنین رفتاری را با عراق وعراقی ها نکردند. جنگ ویتنام نیز نمونه دیگر است، پس از پایان آن جنگ نیز مردم ویتنام بدنبال محاکمه آمریکا و آمریکائیان و جنایاتشان و غرامت ووو برنیامدند.

از جانب دیگر مردم عادی از این تئوریها که ظاهراً اساس جنگهائی بود که در ظاهر آمریکا ( و در باطن صهیونیست) براه انداخت اطلاعی ندارند، بلکه این سیاسیون و آکادمیسین ها بودند که با این موضوع سروکار داشتند، لیکن بنظر میرسد که اینها یا اساساً از این تئوریها خبری نداشتند و یا فریب خورد ه اند.

در آنزمان و در بهترین حالت رئیس جمهور وقت ایران آقای خاتمی که یک روحانی بود در برابر آن تئوری " گفتگوی تمدنها" را مطرح کرد.

آقای خاتمی برای اینکار حتی مرکزی هم ایجاد کرد. هرچند این دید در رابطه با مسئله ای بود که اشتباه فهمیده شد ( و یکی از اهداف این نوشتار نشان دادن همین انحراف فکری است ) اما با اینحال نفس کار و ایجاد چنین مراکزی خوب است. سازمان ملل نیز در اقدامی در همان ایام، سالی را بنام

" سال گفتگوی تمدنها " نام گذاری کرد. اما جالب یا سئوال برانگیز است که اکنون پس از پایان یافتن این تئوری و مرگ تئوریسین آن، مرکز ( گفتکوی تمدنها) تحلیلی بر این اساس ارائه نمیدهد.

تئوری آقای هانتینگتون (که اتفاقاً اخیراً، 24 دسامبر 2008 فوت کرده) بطور خلاصه چنین بود:

پس از فروپاشی بلوک شرق جنگی میان تمدن ها صورت میگیرد و چون آمریکا تمدن برتر است همه را شکست خواهد داد و جهان دارای یک قدرت تمام و کمال یا امپراطور ( آمریکا) خواهد شد.

اما ظاهراً کسی ندید که در اصل پشت این تئوری، چنین نبود که آمریکا قدرت برتر جهان میشد بلکه یهودیان صهیونیست بودند که بر طبق وعده خدایشان در عهد عتیق پادشاه جهان میشدند.

اگر کسی این مفهوم را از تئوری آقای هانتینگتون بدست میآورد و افشا میکرد آنگاه شاید خیلی چیزها در جهان تغییر میکرد. اما این گمراهی که طراحان این تئوری در اذهان ایجاد کردند تا هم اکنون نیز سیاسیون تمامی کشورها را سردرگم کرده است. و این یکی از بزرگترین حیله ها در تاریخ اخیر جهان است.

سیاست در این جهان و با این دیدگاهها، تنها توطئه است، هر کس بهتر توطئه بکند پیروز میشود.

باید توجه داشت که در طول تاریخ دشمنان به شیوههای مختلف یکدیگر را از واقعیات یا نقشه هائی که در سر داشته اند منحرف میکردند. و در این زمان، با این شیوه و ایجاد انحراف در افکار محققین و

تئوریسین های علم سیاست، باعث گردیدند تا به تبع آن سیاسیون یا مردان عمل سیاسی به اشتباه بیفتند.

اما در عمل هیچگاه هیچ جنگی رو در رو میان تمدنها یا به عبارتی میان قدرتهای بزرگ ( آمریکا، روسیه و چند کشور دیگر) که اساس ظاهری تئوری آقای هانتینگتون بود، صورت نگرفت. بلکه این کار از مسیر حمله به کشورهای کوچک مانند افغانستان و بعد عراق شروع شد؛ زیرا آنجا میتوانستند پایگاه قوی و اولیه را برایشان ایجاد کنند. اگر در این دوکشور پیروز میشدند پس از آن پیروزی بر ایران آسان میشد و پس از آن روسیه بزرگترین دشمن قوی آنها نیز میتوانست در محاصره نظامی قرار بگیرد. در کنار این محاصره میتوانستند با فشار از درون و با کمک نیروهای مختلف (از جمله سرمایه داران صهیونیست)، روسیه را خرد کنند. بعد از این پیروزی ها شکست سایرین چندان مشکل نبود.

کشورهای بلوک شرق سابق و یا جدا شده از شوروی سابق مانند لیتوان و... بسادگی درچنگال

سرمایه داران غرب وصهیونیست افتادند که گوشه ای ازکشورگشائی و محاصره روسیه بحساب میآمد.

در کنار اینها باید به نکات ریز زیادی توجه داشت که از حوصله این مطلب خارج است اما تنها به یک نمونه جالب و مهم اشاره میشود.

نقشه کردستان

از مدتی قبل صهیونیستها نقشه ای بنام کردستان تهیه کردند که منطقه بسیار وسیعی را در بر میگرفت. این منطقه قسمت وسیعی از ایران، ترکیه، عراق، سوریه واردن را در بر میگیرد که از نظر وسعت شاید از ایران کنونی هم بزرگتر است و میتوان تصور کرد که در صورت شکل گیری، کشوری خواهد شد که با کوچک شدن سایر کشورها، آنگاه شاید دوبرابر ایران و چندین برابر سایر کشورها بشود و در واقع بزرگترین کشور منطقه خواهد شد.

لیکن این کشور جدید کردستان چه نفعی برای اسرائیل و صهیونیستها خواهد داشت؟

پاسخ ساده است آنها روی چند صد هزار یهودی کرد که خود را وابسته به جامعه یهودیان میدانستند حساب میکنند. اگر چنین کشوری ایجاد میشد یا بشود ( که دیگر این احتمال از بین رفته است) آنگاه کنترل آن بدست یهودیان صهیونیست و در نتیجه اسرائیل خواهد بود؛ در آنصورت آنها میتوانند حتی از این زاویه نیز قدرت خود را به رخ سایرین و از جمله آن دسته سردمداران آمریکائی که در مسیر دیگری سوای آنها قرار دارند، بکشانند. ایجاد چنین کشور به اسرائیل قدرتی جهانی میدهد زیرا بسادگی بر تمام خاورمیانه حکم رانده و از طرفی در همسایگی روسیه قرار میگیرد و بنوعی محاصره روسیه تکمیل میشود. در اختیار داشتن کردستان جدید یعنی نفوذ غیر قابل انکار بر تمامی کشورهای ضعیف همجوار مانند سوریه، اردن، لبنان و بهمین ترتیب فشار مشخص بر ایران که در محاصره این قسمت و از آنطرف افغانستان قرار میگرفت؛ و در نتیجه امکان بسیاری تحولات را در ایران میشد داشت.

دراختیار داشتن چنین کشور گسترده ای و تسلط بر افغانستان و نفوذ بر ایران نیروی عظیمی به آنها میداد بطوریکه بوضوح معادلات قدرت در جهان در اختیار اسرائیل و هم پیما ن یا یارنظامی اش آمریکا قرار میگرفت.

برای تشکیل این کردستان بهترین شروع عراق بود. پس علیرغم اینکه خودشان صدام را همه گونه حمایت کردند اینبار در حالیکه صدام کاملاً عاری از سلاح های شیمیائی بود با این بهانه کاذب به آن کشور حمله کردند.

باید توجه داشت همین ها به صدام انواع سلاح های کشتار جمعی از جمله شیمیائی و بیولوژیکی دادند و او توسط همین سلاح ها هزاران ایرانی و کرد را قتل عام کرد ولیکن در آنزمان هیچگونه احساسات رقیق انسان دوستانه اینها تحریک نشد.

نکته دیگری را هم باید در نظر داشت؛ اسنادی را که صدام به آمریکا فرستاد تا نشان دهد هیچ سلاح شیمیائی و بیولوژیکی در اختیار ندارد به رکن دوم ارتش و زیرِ دست یک یهودی صهیونیست رفت و او بسادگی همه چیز را آنطور که میخواستند ارائه داد.

لیکن یکی از مشکلات بزرگ بر سر راه این نقشه، ترکیه بود. ترکیه که میبایست از جانبی متحد اسرائیل باشد در این مورد با آنها تضاد حادی پیدا کرد. ترکیه بهیچ وجه حاضر نبوده و نیست تا قسمت بزرگی از کشورش جدا شود، این مسئله ای استکه باعث اتحادی میان ترکیه و ایران گردیده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره پایان جنگ تمدنها پایان جنگهای مذهبی نیست

تحقیق درباره برخورد یا گفتگوی تمدنها

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره برخورد یا گفتگوی تمدنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

برخورد یا گفتگوی تمدنها

مقدمه :

جهان در اواخر دهه 1980 شاهد تحولات چشمگیر وبی سابقه ای بود نظام دو قطبی شکل گرفته در پایان جنگ جهانی دوم، سیطره اندیشه کمونیسم بر اروپای شرقی ،شوروی و بسیرای از کشورهای جهان سوم ، جایگاه غیر متعهدها و جهان سوم و نهایتاً نظامی که از این بحرانها به وجود آمد ، از جمله موضوعات اصلی این برهه از زمان بود

کمونیسم به دلایل سیاسی ، اقتصادی و ایدئولوژیک با بن بست روبه رو شد و پروستریکا و گلاسنوست به عنوان اقدامات اصلاحی گورباچف ، امیدی در دلها زنده نکرد در این شرایط حساس جمهوری های شوروی از آب گل آلود ماهی گرفتند و استقلال خود را اعلام نمودنید اروپای شرقی ودیگر کشورهای زیر سلطه شوری ، به نظام لیبرالیستی گرایش پیدا کردند وعلایق خود را با ام القرای مارکسیسم به حداقل رساندند .جهان سوم که از تضاد شرق و غرب در دوران جنگ سرد ، از موقعیت تقریباً مناسبی برخوردار بود ؛ پس از این برهه با بی مهری های هر دو بلوک روبه رو شد . دوران سردرگمی چند ساله آنها با توجه به تضاد منافع ایشان ، تمایلات و ایدئولوژیهای متفاوت واختلاف نظر نیست به آینده خود ،طبیعی به نظر می رسید .

درحقیقت ، دستور کا رگروه 77 وغیر متعهدها باید تغییر می کرد نهضت غیر متعهدها با افت وخیز حرکتها و با دامنه تقریباًمتضاد موضع گیری اعضاء وظیفه ایجاد خطی بین شرق و غرب و حفظ کشورهای جهان سوم بین دو ابر قدرت را بر عهده داشت . پس از سقوط نظام دو قطبی و خلع سلاح شدن ایدئولوژی کمونیسم تمایلات متفاوت و بعضاً‌متضاد و حتی مبهمی بر حرکت کشورهای جهان سوم ، حاکم شد .

آمریکه که در دوران جنگ سرد از حمایت اروپا و ژاپن بهره مند بود ، خود را در شرایط جدیدی حس می کرد اروپای متحد آلمان قدرتمند ژاپن ، به عنوان غول اقتصادی ، جهت حرکت های خود از آمریکا را تغییر دادند و در راستای تقویت «منابع ملی » خویش، نقش جدید در نظام بین الملل را مدعی شدند جهان شاهد اهمیت اقتصاد، پس از یک دوره اهمیت جنگ افزارهای نظامی و نیز مسائل سیاسی بود . اینک ببرهاهی آسیا و چین در صحنه قدرت اقتصادی و نهایتاً‌قدرت سیاسی وارد خواهند شد ، هر چند در چند سال اخیر شاهد بحرانهایی در این مناطق بوده ایم .

در چنین شرایطی حساسی می توان از خود سئوال کرد که آیا شکست کمونیسم به دلیل پیروزی لیبرالیسم و کاپیتالیسم بود ؟ آیا پس از سقوط یکی از دو قطب نظام دو قطبی با نظام تک قطبی روبه رو خواهیم بود یا اینکه نظامی چند قطبی و ... خواهیم داشت ؟آیا ایده افول نسبی قدرت آمریکا در کوتاه یا دراز مدت از صحت استحکام معتنابهی برخوردار است ؟ سهم جهان سوم – مخصوصاً‌ کشورهای اسلامی – درنظام نوین ادعا شده چه خواهد بود ؟‌ ایران اسلامی ، چه موضعی در مقابل نظام نوین جهانی باید اتخاذ کند ؟‌نظریه برخورد تمدنها به واقع نزدیکتر است یا نظریه گفتگوی تمدنها ؟

تغییر نقطه ثقل تأثیر عوامل در روابط بین الملل از حالت سیاسی – جغرافیایی به اقتصادی – جغرافیایی ، ضرورت ایجاد و تثبیت نظامی جدید در روابط بین الملل و قبول پایان جنگ سرد و نظام دو قطبی می باشد وقتی در رد «‌نظام نوین جهانی » از افول نسبی قدرت آمریکا ، یا مطرح شدن قدرتهای جدیدی ، مثل اروپای متحد و ژاپن سخن می گوییم تأثیر بیشتر را برای عوامل اقتصادی قائل هستیم ؛ در حالی که «‌نظریه برخورد تمدنها » بر تأثیر بیشتر عوامل فرهنگی تأکید دارد مسأله حاضر از بحث زیر بنا و روبنا متفاوت است .

نظم نوین جهانی ( New World Order) اصطلاحی بود که بوش – رئیس جمهور وقت آمریکا – در جنگ خلیج فارس ، ابداع کرد هر چند به قول برژینسکی ، خود او تعریف کاملی از نظم نوین در ذهن نداشت ! جوزف نای ، رئیس مرکز بین المللی دانشگاه هاروارد آن را این گونه تعریف می نماید :

نظم نوین جهانی ؛‌امنیت دسته جمعی ، وابستگی متقابل کشورها به یکدیگر ، متوقف ساختن اقدامات سلطه جویانه منطقه ای برای جلوگیری از فرو افتادن آمریکا در سراشیب سقوط است.

بدیهی است که تفوق سلطه جویانه آمریکا در هدایت روندهای بین المللی ؛ مورد نظر جرج بوش بوده است

افول قدرت اقتصادی ، سیاسی و نظامی آمریکا در کوتاه مدت ، قدری خوش بینانه به نظر می رسد . طرفداران این نظریه به سقوط کاپیتالیسم و سلطه امپریالیسم آمریکا در مدتی کمتر از پانزده سال ، عقیده دارند به قول نیکسون ، هر چند قدرت اقتصادی آمریکا در سالهای 1950 تا 1990 از 50% به 25% سقوط کرده است ولی اولاً ، این واقعت را با توجه به بازسازی در اروپا و جهش اقتصادی ژاپن و چین و چهار ببر آسیا باید در نظر گرفت ؛‌ثانیاً25% از سهم تولیدات کل جهان ، رقم کمی را نشان نمی دهد به نظر ما تمام نظریاتی که از سیطرة بلامنازع آمریکا یا افول سریع آن دم می زنند . ریشه در شعارهای ایدئولوژیک یا اغراض سیاسی دارند و به همین دلیل واقع بینانه به نظر نمی رسند . آنچه معقول به نظر می رسد ، افول نسبی و تدریجی آن هم نه به شکل خطی – قدرت ایالات متحده می باشد .

در این بین نظریات دیگری نیز وجود دارند که به نحوی به بحث ساختار قدرت در روابط بین المللی می پردازند و شامل موارد ذیل می باشند : نظام سلسله مراتبی (‌از نیکسون و بوش )‌، نظام تک – سه قطبی ( از نوام چامسکی )‌، ظهور دولتهای تجاری (‌از ریچارد روزکرانس )، جابجایی در قدرت ( از آلوین تافلر ) و دو نظریه از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره برخورد یا گفتگوی تمدنها