سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد فرقه وهابیه

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درمورد فرقه وهابیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد فرقه وهابیه


تحقیق درمورد فرقه وهابیه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فرقه وهابیه

1 - پیدایش

این فرقه منسوب به «محمدبن عبدالوهاب » (بن سلیمان بن محمدبن احمدبن راشدبن برید بن محمدبن برید بن مشرف بن عمر بن بعضابن ریس بن زاحزبن محمدبن على بن وهیب التمیمى ) ازمردم «نجد» (هزارو دویست شش - هزار و صدو پانزده قمرى ) مى باشد. «محمدبن عبدالوهاب » به مکتب «ابن تیمیه » گرایش داشت . نام این فرقه از پدر «محمد» که «عبدالوهاب » بود، گرفته شده است . «عبدالوهاب » که از علماى عینیه از بلاد نجد بود. محمد فقه هنبلى رانزد پدرش «عبدالوهاب » که از علماى هنابله بود، فرا گرفت . آثار «ابن تیمیه » و «قیم جزى » «که شاگرد ابن تیمیه بود» را مطالعه کردو تحت تاثیر قرار گرفت .

ابن تیمیه : «ابوالعباس احمدبن عبدالحیلم حرانى » از علماء حنبلى قرن هفتم و هشتم هجرى است که عقاید وى مخالفت افکار مذهبى معاصر خود تکفیر شد و مدتى زندانى بود مورد آزار مغولان قرار گرفت و از شام به قاهره گریخت .

در سال 712 ق دوباره به «دمشق » بازگشت و در سال 728 ق در گذشت .

محمد بن عبدالوهاب در بصره از «شیخ محمد مجموعى » علم دین آموخت ، در شام و حجاز نیز کسب فیض کرد وکمال یافت و سفرهایى به ایران «اصفهان » نمود.

در رابطه با نهضت پاکدینى «محمدبن عبدالوهاب » چند نکته قابل تاءمل هست که خواننده تاریخ عقاید و آراء باید به آنها توجه کند: نکته نخست اینکه مقطع زمانى پیدایش این نهضت قابل توجه است . نکته دوم ، تحصیلات محد بن عبدالوهاب و مناطق و مراکزى که در آن تحصیل وتحقیق کرده است ، مى باشد.

در رابطه با نکته نخست ، مى دانیم که قرنهاى دهم تا سیزدهم هجرى فصل جدیدى در تاریخ عقید و آراء اسلامى بشمار مى رود: «امپراطورى عثمانى » خود را وارث خلافت اسلامى مى دانست و مدعى بود که آخرین خلیفه عباسى خالفت را به این خاندان وصیت کرده است . از دیگر طرف ت رقباى ترک عثمانى که پیشینه اى دراز در اختلافات قبیله اى و محلى و منطقه اى بایکدیگر داشتند، ائتلاف کرده و نهضت صفویه را بر پاى داشتند. اتحاد و ائبلاف هفت قبیله ترک ، رژیم صفوى درایران را پدید آورد. استخدام مذهب شیعه امامیه بخشى از استراتژى ستیزه جویانه رقباى ترک عثمانى در مبارزه باامپراطور عثمانیان بود. نهضت شیعیگرى صفویه که با قوت و قدرت قزلباشهان شمشیرهاى آخته و قتبل عام سنیان شهر نشین ایران اکثرا سنى ، رو به گسترش بود، تا آن سوى مرزهاى جغرافیایى ایران فرا رفت و در طى نزدیک به یک قرن ت سنى کشى و شیعه کشى در این دو امپراطور و صدور آن به شام وحجاز نزاع فرقهاى و کلاى شیعه و سنى را که در دوره آل بویه آغاز و بعد همراه با فراز و نشیبهائى ادامه داشت ، تجدید و تشدید کرد و به اوج بى سابقه اى رسانید.

اقدامات علماى سنى (که در جهت اهداف سیاسى سلاطن صفویه از یک سو و علما سنى در جهت اهداف سیاسى امپرااطورى عثمانى از دیگر سو) بر این کینه ودشمنى رنگ و رونق شگفتى مى داد. بر خواننده محقق در تاریخ ایران روشن است که دوره صفویه بیش از هر دوره دیگرى در تاریخ ایران و اسلام شیعه ت بخران سازبوده است :

بیشترین و تندترین ردیه ها علیه مذهب امامیهدر همین دوره از سوى سنیان نوشته شده است ، علماى بزرگ شیعه که اصولا در بلاد سنى نشین بى طرف بوده اند، ترور شده اند (نمونه اش شهید ثانى ) بى گناه بلاد عثمانى قتل عام شده اند ورعب و وحشت و ناامنى کلیه جوامع شهرى و روستایى شیعیان برون مرزى آن روزگار را فراگرفته بود. و از همه مهمتر سیمایى که صفویه از «تشیع امامیه » ارائه داده مى کرد، مسئله یازتر بود و دستاویز حمله و بهانه مناسبى در دست علمامتعصب سنى بود. اسناد تاریخ نشان میدهد که در بلاد سنیان ، «تشیع امامیه » مترادف بود با مذهب شرک و تمام بر چسب هایى که در ادوار گذشته تاریخ ت اسلاف سنى شان بر تارک «تشیع » چسبانده بودند، صحت و مشروعیت مى یافت .

اقدامات صفویه تا آنجا شوم و ویرانگر بود که بسیارى از سنیان متعصب ، اقدامات خلفاء اموى و عباسى را علیه «ائمه شیعه » (علیه السلام ) توجیه میکردند، و مى دانیم که درگذشته قبل از صفویه «غزالى طوسى » براى خوشایند خلافت و سلطنت تسنن ، «یزید بن معاویه » را تبرئه کرد ولعن بر او را حرام دانست .اما اینبار قضیه شکل جدى تر بخود گرفت وکلیه خلفا سفاک اموى - عباسى تبرئه شدند. حقانیت ، مظلومیت و معنویت تشیع امامیه بایکوت شد و سناین بلاد همچو آتشى در زیر خاکستر منتظر فرصت بودند.

«محمدبن عبدالوهاب » درست در چنین مقطع بلند تاریخى زاد و زیست و دید ولمس کرد.

ونکته دوم ، تحصیلات «محمدبن عبدالوهاب » است . او در حوزهایى مطالعه مى کرد که در معرض تهاجم فرهنگى ، سیاسى و نظامى صفویه بودند. آمدن اوبه ایران و مخصوصا «اصفهان » و اقامت او در آن شهر قابل توجه است . او از نزدیک شاد اقدامات متولیان رسمى و دولتى و علمى مذهب امامیه بود. بدو شک محمدبن عبدالوهاب در مراسم محرم اصفحان دیده است که چگونه در روز «عاشورا» شاه شیعه !! سرهاى بریده سنیان را به عنوان سرهاى بریده امویان !! تحویل مى گیرد و به قاتلین سکه هاى طلا مى هد...

خلاصه اینکه محمد بن عبدالوهاب و نهضت افراطى او محصول چنین دوره اى است .

یعنى یک واکنش ! یک عکس العمل که مى تواند اشکال مختلفى در انعکاس خود بیابد.

آنگونه که وقتى محمودافغان ایران رادر نوردید، «ملا زعفران » سنى را آورد تا مال وجان و ناموس روافض !! را مباح کند و دراصفهان چنین شد..

علمامذهبى در نقد و نفى «وهابیت » تنها «معلول » را مى بیند واز علت غافل اند وفورا دست خارجى و... را در کار مى آورند.

تعالیم «محمدبن عبدلوهاب » در واقع تهاجمى است فرهنگى علیه محصولات فرهنگى صفویه و اقدامات نظامى مخرب و ویرانگر وظالمانه او و پیرونش ، عکس العملى است علیه اقدامات قزلباشان صفوى که در طول حداقل یک قرن تمام با قداره «تشیع » رادر دل و درون توده هاى عامى سنى ایران و اطراف آن فرو کردند وعقاید و اماکن سنیان را زیرو رو کردند.

و همان گونه که قتل عامهاى «شاه اسماعیل اول » درشیعه کردن سنیان ، عنوان «جهاد» داشت و فتواى فقها را در حمایت خودبهمراه داشتند، تخریب ها وقتل عامهاى وهابیان در بلاد شیعه و انهدام اماکن مذهبى امامیه ، عنوان جهاد و پاکسازى و تطهیر اسلام !! و توجیه مذهبى داشت . و در همین جا باید به این نکته واقعیت تاریخى اشاره کرد که تاریخ اسلام از آغاز تاکنون نشان مى دهد:

کلیه فرقه ها و نهضتهاى فکرى ، فرهنگى ، سیاسى ، اجتماعى و نظامى در سایه و فضاى فرهنگى ، سیاسى خلافت و سلطنت پدید آمده اند و هر کدامشان به نحوى دراعتراض به وضع موجود، ابراز وجود کرده اند، اگر در ستیز با عقاید رسمى بوده است و نفى تفکر موجودت بدعت نامیده شده و اگر در نبرد با ساختار سیاسى فرهنگى - اجتماعى - اقتصادى موجود ونفى سیادت متولیان رسمى بوده ، تکفیر گردیده و تحت پیگرد مذهب رسمى و سیاست حاکم قرار گرفته است و بعد در تاریخ عقاید و آرا به بدترین وجهى تحریف شده است وبه صاحبان آرا و عقایدت اقوال و اعمالى نسبت داده اند که روحشان از آنها خبر نداشته است و همین اقوال پشتوانه تاریخ نقلى و کتب فرق و ملل و نحل گردیدهاست . نکته دیگر این است که تاریخ عقاید و آراء بشرى نشان مى دهد که هر حرکت فکرى ( مثبت یامنفى ) اصولا دارى علل و انگیزه هائى است که مبادى عقیدتى آن مبتنى بر همین علل و انگیزهاست ، ایدئولوژى و پیام آن حرکت بر همین علل استوار است و بعد براى توجیه تاریخى خود به دنبال پیشینه و ریشه مى گردد. دراین شکى نیست که محمد بن عبدالوهاب ، عقاید کلامى خود رادر تاریخ عقاید و آراء اسلامى جستجو کرده و عقاید ابن تیمیه را مناسب دیده و هماهنگیهائى با آنهاداشته است .اما خود ابن تیمیه محصول چه عصرى است ؟ او نیز محصول عصر تنازع بقا مذاهب رسمى است است : عصر مغولان و بعد در دوره ایلخانان ) مذاهب اسلامى در چه رقاتبى براى بقا بودند حنفیان قظب غالب مذاهب تسنن بودند و شیعه امامیه مذهب رقیب نیزگاه غالب مى شد. در این میان حنبلیان و شافعیان در اقلیت و محدودیت بودند وزیدیان و اسماعیلیان در تعقیب و قتل عام ...

ابن تیمیه محصول چنین عصرى است که عقاید وآراش را باید در قالبهاى منجمد و متحجر شاعره واصحاب الحدیث ومرجئه و جبریه دید. آنچه مهم است ، باید به علل ، عوامل و انگیزه هاى خیزش بک حرکت و به ریشه هاى توجیها تاریخى آن .

در منابع شیعه امامیه ابن تیمیه اینگونه معرفى شده است : احمدبن تیمیه (728 - 661 ق ) فقیه ، محدث ومتکلم حنبلى است وى متولد 661 ق . در حران (سوریه ) مى باشد و در ایام حمله مغولان مقیم دمشق شد. او داراى تاءلیفات بسیارى است بالغ بر سیصد جلد است . «ابن تیمیه » بر کلیه مذاهب اسلامى انتقاد داشت و کتبى علیه این مذاهب نوشت . در عین حال مورد احترام عامه بود. «ناصر» خلیفه فاطمى وى را به زندان انداخت با پا در میانى مادرش آزاد شد. او قائل به تجسم و تشبیه بود. «علماء عامه » علیه او اظهار نظر کرده اند و کتبى بر رد عقاید وى نوشته اند. برخى ابن تیمیه را «بدعت گذار» و برخى دیگر کافر دانسته اند.

گویند «بخارى » وى را «کافر» دانسته است .

آثار و عقاید او در شام و اطراف ممنوع اعلام گردید و خلیفه وقت دستور داد هر کس بر این عقاید باشد، مال و جانش مباح است .

از عقایدى که به وى نسبت داده اند این است که وى تمام عقاید مسلمانان را زیر سؤ ال برده و آنان را در پرستش متولیان رسمى مذاهب به یهود ونصارى تشبیه کرده که احبار و رهبان خود را مى پرستند گویند عقاید و آثار او در تجسم و تشبیه خداوند است به اصحاب سقیفه توهین روا داشته ، مردم را از زیارت قبر رسول الله باز داشتهو آن را نوعى شرک تلقى کرده است . عقاید و آراء او بر خلاف عقاید عامه مسلمانان است ، لذا کلیه فقهاء رسمى علیه او هماهنگ عمل کردند و به زندانش د انداختند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد فرقه وهابیه

دانلود فرقه نقشبندیه

اختصاصی از سورنا فایل دانلود فرقه نقشبندیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

 


  قسمتی از محتوای متن 

تعداد صفحات : 42 صفحه

در اسلام درپایان قرن اول هجری از تصوف سخن گفته شده است حسن بصری ( 110-53 هجری )از صوفیان اولیه تصوف اسلامی است .
در قرن دوم هجری – قمری درجهان اسلام گسترش یافت و د رقرن سوم ، مرحله جدیدی از سیر تکامل تصوف شروع شد .
روحیه زهد و عرفان تعدیل یافت طرائق و مضامین و مراحل مختلف دیگری در آن به وجود آمد .
تعدد طریقتهای آن باعث تسریع گسترش تصوف در سرزمینهای مختلف اسلامی شهر در ایران نیز طرائق مختلفی پدید آمد که درفاصله قرن ششم تا نهم قمری فرقه های مذهبی را تشکیل داده اند که د رجریانات تاریخی نیز موثر واقع شدند .
فرقه های کبرویه ، سهروردیه ، نور بخشیه و صفویه و .
.
.
نمونه ای از این فرقه ها بودند ، درمیان این فرقه ها تنها فرقه ای که توانست تشکیل حکومت سیاسی – مذهبی دهد صفویه بود .
تصوف از دیر باز به صورت یکی از اشکال زندگی مذهبی وجود داشته است آنچه بسیار مهم است قوام یافتن تدریجی آن و رهبری برخی از حرکتهای مذهبی و سیاسی ادوار تاریخی و یا حداقل تاثیر در آن حرکتها بوده است خصیصه بارز اغلب این طرائق نفوذ در توده مردم بوده است آنان توانستند که در فاصله قرنهای ششم تا نهم هجری از نوعی وحدت مذهبی و اجتماعی سخن گویند بدین گونه حرکتهای مذهبی وسیاسی نضج می گیرد و برخی از طریقه ها علیه حکام وقت و ظلم وتعدی آنان به پا می خیزند شیوخ و خانقاه های آنان مدتها پناهگاه کسانی بودند که از تظلم دستگاه حاکمه به ستوه آمده بودند .
بسیاری از جنبشهای ایرانیان علیه تشکیلات حکومتی و دستگهاههای دولتی از همان قرون اولیه اسلامی تا دوره کار آمدن صفویان درقرن دهم هجری – قمری توسط اهل تصوف به وقوع پیوسته است ، خصوصا" که تشیع درعمق تعالیم و معانی خود قیام علیه جور و احقاق حق را تقویت می کند .
تصوف :1.
تعریف تصوف : مسلکی است که با مذهب آمیخته است و طرفداران این مسلک عقیده دارند که دراین طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق می باشد و انسان پس از تامل و تفکر و تجربه و مشاهده و سیر و سلوک می تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد .
2.
معانی واژه صوفی ، صوفی به معنای پشم یا پشمین است و اهل تصوف به مناسبت پوشیدن چنین جامعه هایی بدین نام شهرت یافتند 3.
منشا تصوف : درباره منشا تصوف عقاید مختلف است        ‌أ.<


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فرقه نقشبندیه

فرقه در ایران

اختصاصی از سورنا فایل فرقه در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فرقه اسماعیلیه

اسماعیلیه فرقه‌ای از مذهب شیعه است که معتقدان به آن، امامت را پس از امام جعفر صادق(ع) (صد و چهل و هشت ه ـ.ق) حق پسر بزرگ او اسماعیل ابن جعفر (صد وچهل و سه ه ـ.ق) می‌دانند و آن را هم به اسماعیل ختم می‌کنند؛ مگر شعبه قرامطه از این فرقه که امامت را منتهی به پسر او محمدبن اسماعیل می‌شمردند. فرقه اسماعیلیه که در قرن دوم هـ.ق تأسیس شد، در طی تاریخ، به جهات متفاوت و گاه در شهرهای مختلف، به نام‌های گوناگون، مانند: فاطمیان، باطنیان یا باطنیه، تعلیمیه، فداییان، حشیشیه، سبعیه یا هفت امامی، ملاحده، و حتی قرامطه مشهور شده است؛ هرچند قرامطه عنوان خاص فرقه مجزا و مستقلی از آنهاست. بقایای فرقه اسماعیلیه هنوز در ایران (خراسان و کرمان) و افغانستان (بدخشان و شمال جلال‌آباد) و ترکستان و هند و سوریه (سلمیه و طرسوس) و مشرق آفریقا وجود دارند. اسماعیل ابن جعفر در واقع مؤسس فرقه اسماعیلیه نیست و تأسیس و تبلیغ این فرقه را به شخصی موهوم و مجهول، مشهور به «قداح» نسبت داده‌اند. ظاهراً اسماعیلیه بعد از وفات امام جعفر صادق(ع) و به هرحال، در حیات اسماعیل در باب امامت اسماعیل ابن‌جعفر اصرار کرده‌اند و به سبب اعتقاد به امامت اسماعیل، به نام اسماعیلیه مشهور شده‌اند. این فرقه شیعه، که از آنها به نام «الاسماعیلیه الخاصه» تعبیر شده، ظاهراً در اوایل تأسیس خود؛ یعنی در قرن دوم ه ـ .ق، در مبادی و اصول با فرقه‌های دیگر شیعه تفاوت چندانی نداشته‌اند؛ الا این که اقدام امام جعفر صادق(ع) را در عزل اسماعیل از امامت و نصب پسر معصوم منصوص مقرب امامت او نمی‌شمردند و تغییر و بداء را هم در تعیین امام، روا نمی‌شناختند. به هرحال، اسماعیلیه در اوایل حال، چندان موقع و شهرت مهمی نداشتند، و لیکن بعدها و مخصوصاً در حدود قرن سوم هـ.ق به بعد، این فرقه به تدریج صاحب مقالات (مقاله) خاصی شدند. یکی از اولاد اسماعیل، به نام محمدابن اسماعیل، معروف به محمد مکتوم، به حدود دماوند رفت و اعقاب او چندی در خراسان و قندهار به نشر دعوت خویش پرداختند و عاقبت به هند رفتند. پسر دیگر اسماعیل به نام علی، به شام و مغرب رفت و در آنجا به تبلیغ دعوت اهتمام نمود. باری، اعقاب اسماعیل که ائمه مستور بودند، از پایگاه‌های خویش داعیان به اطراف گسیل می‌کردند و طریقه اسماعیلیه را ترویج می‌نمودند. در حدود سال دویست و نود و هفت ه ـ .ق عبیدالله ابن محمد نامی ملقب به مهدی، که خود را از اولاد فاطمه زهرا و از اعقاب محمد بن اسماعیل بن‌ جعفر می‌دانست، در شمال آفریقا به دعوی خلافت برخاست و به ترویج مبادی اسماعیلیه پرداخت. اعقاب او نیز هم‌چنان در این امر اهتمام تمام به جای آوردند و دستگاه تبلیغاتی مرتبی را برای جلب عامه به وجود آوردند. مخصوصاً هشتمین خلیفه مصر، به نام مستنصر، برضد خلیفه قائم عباسی به تحریک پرداخت و به وسیله یکی از پیروان خویش، به نام ارسلان بساسیری، او را از بعداد براند- اما ظهور طغرل بیگ و ورود او به بغداد، خلافت عباسیان را نجات داد. معهذا، دعاة و مبلغان فاطمیان در شهرهای ایران و عراق به نشر و ترویج طریقه اسماعیلیه اهتمام کردند. کار تبلیغ چندان بالا گرفت که در عهد سامانیان در ماوراءالنهر و خراسان نیز پیشرفت‌هایی نموده بودند و بعضی از امیران سامانی مانند ابوعلی سیمجور و امیرک طوسی به این مذهب تمایل یافته بودند. در عهد غزنویان نیز- با وجود آنکه محمود غزنوی و پسرش مسعود غزنوی در دفع و تعقب اسماعیلیان اهتمام داشتند و قتل تاهرتی، فرستاده خلیفه فاطمی، به وسیله محمود و قتل حسنک وزیر به دست مسعود نمونه آن است- افراد فرقه در بعضی شهرها به نشر دعوت اسماعیلیه پرداختند. در اصفهان، عبدالملک عطاش و پسرش ابن عطاش به نشر دعوت اشتغال جستند. عاقبت با ظهور حسن صباح دعوت «جدیده» اسماعیلیه‌ در ایران نیز رواج و انتشار تمام یافت. اسماعیلیه ایران به اسماعیلیه جدید یا شیعه نزاریه معروف‌اند و علت آن است که خلیفه مستنصر ابتدا پسر بزرگ خود نزار را به امامت برگزید و بعد او را عزل کرد و پسر دیگرش مستعلی را امام کرد. بعد از مستنصر، بین نزار و مستعلی رقابت درگرفت و اسماعیلیه عراق و ایران، برخلاف اسماعیلیه شام و مصر و آفریقا، که امامت مستعلی را قبول کردند، هم‌چنان به امامت نزار قائل شدند. بعد از کشته شدن نزار، شیعه او نواده‌اش را پنهانی به الموت بردند و پروردند و به وسیله حسن صباح به نشر آن دعوت پرداختند و دولت خداوندان الموت یا کیاهای الموت را تشکیل دادند. فداییان آنها در خراسان و عراق وحشت و اضطراب سخت در میان مسلمین به وجود آوردند و حتی یک بار سنجر را و یک دفعه صلاح‌الدین ایوبی و هم‌چنین یک بار امام فخر رازی را تهدید کردند و خلیفه مسترشد و خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر و هم ظاهراً قزل‌ارسلان (اتابک آذربایجان) را به قتل رساندند و در جنگ‌های صلیبی، بعضی از امیران مسیحی را هلاک کردند. بعد از سقوط الموت به دست هلاکو خان در سال 654 ه ـ‌‌. ق با وجود تصریح جوینی در تاریخ جهانگشای به قلع و استیصال رکن‌الدین خورشاه و اولاد او- ائمه اسماعیلیه جدید به طور مستتر و متواری در آذربایجان و عراق و فارس هم‌چنان فعالیت کردند. این فرقه، تا ظهور آقاخان محلاتی، مطابق یکی از روایات خودشان هجده تن امام داشته است که فهرست نام و تواریخ و سنین آنها در کتاب‌های اسماعیلیه آمده است. این ائمه تا عهد آقا خان مستور بوده‌اند و بین آنها و اتباع‌شان بیشتر رابطه


دانلود با لینک مستقیم


فرقه در ایران

تحقیق درباره فرقه نقشبندیه

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره فرقه نقشبندیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره فرقه نقشبندیه


تحقیق درباره فرقه نقشبندیه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:42

فهرست و توضیحات:

پیشگفتار

بیان مسئله

مقدمه

نقش روحانیت متنفذ در ضدیت با تحولات اجتماعی و ایجاد اغتشاشها درافغانستان

شناختی کلی از روحانیت متنفذ درکشور:

پس از مرگ پیرمقبرة اوتبدیل به زیارت میشودو یک مواجرکه از مدرک نذور و صدقات زوار امرار معاش مینمایند، زیارتگاه را اداره میکند. زیارتگاه ها ومکانها بسیار خودمانی و آشنا اند، بسیاری از مزارها در شفای امراض بخصوص تخصص دارند. مشهور است که مزار اوفیان در کوهدامن پروان بیماران سیاه سرفه را شفا می بخشد. بهمین روال گفته میشود: مزار ملا محمد اسماعیل از خانوادة خان علوم در قندهارمعروف به ژری نیکه، در شفای بیماری مرض ژردی شفابخش است. و بعضی مزارات دیگردر شفابخشیدن گزیدن سگ دیوانه شهرت دارند.

استااولسن دانشمند دنمارکی که درمورد « اسلام و سیاست در افغانستان» مطالعات عمیقی کرده از برکت برداشتی بالاتر از برداشت « اولیویه» دارد و آنرا بحیث وسیلة سیاسی چنین تفسیرمیکند: اتوریته مذهبی برای اعتبارو قبول هر جریان ایدیالوژیک بشمول قدرت بطور مشروع عامل کلیدی در جامعه اسلامی بوده و اکنون نیز میباشد. ادعای افراد( مذهبی ـ روحانی) مبنی براینکه اتوریتة برحق بالای دیگران وبرموسسات اجتماعی را از جانب خداوند کسب نموده اند، براصل توارث یا معنویت روحانی قرار دارد..... از همین جهت است که شخصیت های مذهبی یک تهدید بالقوه برای اقتدار هر دولت بوده و در سراسر تاریخ بارها حکمروای برحال را معاف داده اند. یک جنبة مهم اتوریتة مذهبی اشخاص دارای تورات مقدس و معنویت روحانی، شایستگی آنها را در داشتن« برکت»  است. علامات خارجی برکت درتبارز قدرت های مثبته و توانائی هائی است که میتواند اشکال مختلف را بخود بگیرد. سلسلة کرامات از نمایش یک سبک زندگی پرهیزکارانه توام با ریاضت گرفته تا نوشتن تعویذ های شفا بخش و حفاظت کننده تا انجام کرامات آشکارمانند تغذیه یک اردو با یک قرص نان یا قدم زدن در روی آب را دربر میگیرد. در بسیاری موارد برکت یک پیر تابعد ازمرگ او تثبیت نشده است. اما پس از مرگ حوادث خارق العاده از مقبرة او ویا قدرت های شفا دهنده که پس از قربانی بر مقبره اش ظهور میکند، قبر اورا به زیارت تبدیل می نماید.

اولیویه ادامه میدهد : با پیر ها قدم به قلمرو« تصوف» می نهیم. درینجا دیگر بحث مذهب مردمی در میان نیست ، بلکه با فرقه های صوفی که نقش انها درتاریخ اسلامی افغانستان و نهضت مقاومت از اهمیت والائی برخوردار است، مواجهیم.

« در جامعة افغانی، تصوف در سه فرقه ( نقشبندیه، قادریه و چشتیه ) متجلی شده است که دربین طبقات متوسط شهرها و اطراف شهرها نفوذ دارد. کابل و هرات دو مرکز بزرگ تصوف اند اما تمام شمال کشور و ناحیه قندهارازین مکتب تاثیرپذیرفته اند. تصوف « ظاهر» را درمقابل « باطن» قرارمیدهد. برای دستیابی به این حقیقت می بایست تحت رهبری یک « پیر» یا «مرشد» قدم در طریق نهاد. هر « مرید» برای اینکه به شناخت حق نایل شود باید مدارج طریقت را بگذارند واین شناخت، شناختی است اشراقی و عرفانی و نه مبتنی برتعقل و استدلال. در حالی که طریقت شریعتی قابل به تمیز میان خالق و مخلوق( وحدت الشهود) است و مکاتب الحادی به وحدت این دو( وحدت الوجود) معتقد اند، عشق به حق عبارتست از انحلال من در بی نهایت الهی، برای رسیدن به این مرحله، مرید به انجام اعمالی روحانی نیاز دارد که برحسب فرق مختلف متفاوت باشد. این اعمال عموما عبارتند از اورادی حاوی تکرار یکی از اسماء خداوند(ذکر)، که قادریه به صدای بلند و نقشبندیه در سکوت زمزمه میکند. صوفی های شناخته شده دارای یک زندگی شدیدا روحانی اند ولی تظاهر به آن نمیکنند. آنها عموما درگروه های کوچک و در مکانی دورتراز اغیار (خانقا) که غالبا وصل به یک مدرسه است گرد هم می آیند و به رهبری پیرخود به ذکر میپردازند. صوفی در زندگی روزمره خود را به یک نظم فکری مقید کرده، این نظم فکری بدون آنکه او را از زندگی اجتماعی جدا سازد، او را از دیگران متمایز ساخته است. پیوند میان ادبیات فارسی و تصوف در افغانستان پیوند بسیار قوی است و این بخصوص به دلیل وجود نویسندگان محبوبی چون خواجه عبدالله انصاری، جامی هروی و رومی بلخی بوده است.»

بنابر تحقیقات اولیویه در افغانستان تصوف به دو گونه عمل میکند. یکی متابعت فرد از پیر به عنوان مرید که آنرا تصوف سنت گرا گویند و دیگری متابعت جمعی یک طایفه و یا یک قبیله از یک پیریا یک خانوادة روحانی است که برکت در خانوادة آنها موروثی است. در این نوع تصوف میان جامعه و خانواده قدیس ارتباطی نیست و تنها این خانواده است که ظاهرا به ذکر می پردازد ولی کار های اجتماعی او به برکت ( معالجة بیماران، دعای خیر) محدود میشود. پیروان این طریقت بیشتر به مخلص شهرت دارندتا مرید. عمل اصلی که نشانة ارادت مخلص به پیر است عبارت از دیدار سالانه پیر و تقدیم هدایا به پیر است. درمقابل پیر دعای خیر و مهمانوازی خود را نثار پیروانش میکند. و این روشی است که توسط آن قبائل در پیوند با شریعت که حقوق عرفی آنها را رد میکند، مذهب را با خصوصیات قبائلی آشتی میدهد. تصوف در میان قبائل تبلور سیاسی است که رنگ و بوی مذهبی ندارد، و به همین دلیل در قبایل ملاها به ندرت به طریقت می پیوندند. حالانکه در مناطق غیر قبائلی تصوف تائیدی است بر پیروی دقیق از اسلام راستین. بنابرین درقبائل پشتون فرقه یی که اکثریت را در دست دارد فرقه قادریه است که رهبری آن بدست خاندان نقیب صاحب گیلانی است.

موسس این سلسله عبد القادر گیلانی ( قرن ششم) در بغداد مدفون است. اعقاب اوکه با رژیم عثمانی پیوند نزدیک داشتند و ازین رژیم لقب « نقیب ا لاشرف» دریافت کرده بودند ، در بغداد محصلین کشور های مختلف را بحضور می پذیرفتند. در قرن شانزدهم این فرقه در هند مستقر شد و ازینجا بود که پشتون های غلزائی بخصوص سلیمانخیل ها و خوگیانیها را بسوی خود کشانید. این فرقه داری شعب زیادی است که در راس هرکدام یک نفر از نوادگان عبد القادر گیلانی قراردارد. حضرت نقیب صاحب پدر پیر سید احمد گیلانی درسال های دهه بیست عراق را ترک کردودرچهار باغ ننگرهار مستقرشد تا فرقة  محلی را از نزدیک رهبری کند. پس از مرگ او درسال 1947 پسرش سید احمد گیلانی معروف به افندی جان جانشین او شد. سید احمد گیلانی با ازدواج با دختری از خاندان محمدزائی روابطش را با سلطنت قائم کرد و از طریق فعالیت های غیر مذهبی عاید کافی نصیب میشد. او نمایندة کمپنی پژو در کابل بود. گرچه او به اعمالی دست می زد که به ظاهر جنبة مذهبی داشت ( تقسیم آب وضودر میان مریدان بیمار) ولی فرقه را براهی می برد که زیاد با مذهب پیوند نداشت و شکل شبکة طرفداران را بخود میگرفت.

و اما تصوف سنت گرا با اسلام رسمی در تضاد نیست بلکه فضایی از روحانیت را تقدیم مومن میکند، ضمن آنکه برای فقیه و شریعت اسلامی احترامی بی چون وچرا قایل است. درین جا پیر یک عالم است و نیز یک رهگشا. مرید بطور انفرادی به طریقت می پیوندد و بصورت شخصی و بی واسطه از پیر تبعیت میکند. حتی اگر سنت خانوادگی نقش بزرگی درین تصمیم گیری داشته باشد. پیران طریقت بطور مرتب درجلسات ذکر و تحت نظارت مرشد حاضر می شوند. بعکس گاهی طریقت همبستگی های صنفی را با همبستگی های مذهبی تحکیم می بخشد. هر حلقه ای از صوفیان شبیه نوعی باشگاه محل تمرینات روحانی است. بنابرآنچه گفته شد این شکل از تصوف که از ریفورم های شیخ احمد سرهند ( جد بزرگ مجددی ها) و شاه ولی الله دهلوی پدید آمده به هیچ وجه با اسلام رسمی که علما مبلغ آنند، در تضاد قرارندارد. غالب پیرها از روحانیونی هستند که عضو جامعة روحانیت اند. آنها هم به تدریس علوم ظاهر( فقه و شریعت) و هم علوم باطن می پردازند و در اینجا پیوند پیر با مرید با رابطه عالم و طالب همراه است. این صوفیان برای تاکید بر تعلق خود به مذهب راستین خود را پیروان طریقت شریعتی می نامند. شک نیست که پیر بیش از یک روحانی ساده است و گفته میشود که وجود او باعث خیر وبرکت است. جانشینی پیر در خانوادة او موروثی است و مریدهای او یک قوم واقعی را تشکیل میدهند که نفوذ سیاسی آنهادر مواقع ضروری بسیارچشم گیر است. فرقة نقشبندیه توسط بهاءالدین نقشبند(1318 ـ 1389 م) در بخارا بنیان نهاده شد. این فرقه در افغانستان بیش از دیگر فرقه های تصوف پیرو دارد و دارای شعب بسیاری است و دوتمایل در آنها بیشتر قابل تشخیص است : شاخه های غربی و شمالی کشور( و نیز شعبه یی که به خواجه احرار شهرت دارد) با مهد فرقه یعنی آسیای میانه ارتباط دارند، در مقابل شعب شرق و قندهار مستقیما به خانواده مجددیها ( از اولادة شیخ احمد سرهندی) وابسته اند. خانوادة مجددی در اواخر قرن 19 ازهند به افغانستان آمده اند. نقشبندیه  پیروان خود را اغلب ازمیان بورژوازی سنت گرا و باسواد، صنعتگران و کارمندان و روستائیان اطراف شهرهای با فرهنگ قدیمی ( مانند هرات ، کابل ، غزنی ، مزارشریف و میمنه ) و نیز ازمیان قبائل ( مانند پکتیا ـ کتواز ) برمیگزینند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره فرقه نقشبندیه

آئین مانی

اختصاصی از سورنا فایل آئین مانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آئین مانی


آئین مانی

در قرن سوم میلادی آئین دیگر همگانی یعنی (آئین مانوی) در اطراف مرزهای مشترک ایران و بابل نمایان گردید. مؤسس آن مانی یا مانس نام داشت و نسبش از طرف مادر به اشکانیان (پارتیان) میرسید. نام پدرش تیک (پاتک) یا فوتتق بابک پسر ابوبزرام بود که از همدان به بابل در بین النهرین رفته بود. وی به سال 215 یا 216 میلادی (سال چهارم سلطنت اردوان، آخرین پادشاه اشکانی) در قریه ماردینر در ولایت «مسن» ناحیه نهر کوتاه در بابل باستانی متولد شد. پس از فرا گرفتن علوم متداول زمان خود به آئین مغتسله که یکی از فرقه های گنوسی است و در آن زمان در نواحی بین فرات و دجله ساکن بودند درآمد؛ ولی بعد هنگامی که از ادیان زمان خود مانند زرتشتی و مسیحی و آیین های گنوسی به ویژه مسلک ابن دیصان و مرقیون آگاهی یافت، منکر مذهب مغتسله گردید. مانی آئین زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و بقول خودش در سیزده سالگی (سال 228 میلادی) چند بار مکاشفاتی یافت و فرشته ای اسرار جهان را بدو عرضه داشت و سرانجام پس از آغاز دعوت آئین خود در سال 242 میلادی خویش را فارقلیط که مسیح ظهور او را خبر داده بود معرفی کرد. چنانکه در سرودی که به زبان پهلوی سروده گوید:

«من از بابل زمین آمده ام تا ندای دعوت را در همه جهان پراکنده کنم.»

 

این فایل دارای 18 صفحه می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


آئین مانی