سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

درباره محمدرضا شفیعى کدکنى

اختصاصی از سورنا فایل درباره محمدرضا شفیعى کدکنى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

درباره محمدرضا شفیعى کدکنى

محمدرضا شفیعى کدکنى شاعر ، ادبیات پژوه ، منتقد ادبى ،مصحح و مترجم.متولد ۱۳۱۸ ، کدکن نیشابور

 تلمذ و شاگردى دروس حوزوى در محضر بزرگانى چون ادیب نیشابورى دوم، میرزا هاشم قزوینى، آیت الله میلانى و برخى دیگر از علماى نامدار - دکتراى زبان وادبیات فارسى از دانشگاه تهران ۱۳۴۸- شاگردى بزرگانى چون بدیع الزمان فروزانفر، دکتر مینوى، دکتر على اکبر فیاض، احمدعلى رجایى بخارایى و غلامحسین یوسفى ، غلامحسین مصاحب و عباس زریاب خویى و ...- تدریس و تحقیق در دانشگاه هاى مختلف جهان از جمله انگلستان ، آمریکا ، ژاپن و ..- نخستین محققى که در دوره معاصر «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى معرفى نمود.- نخستین محققى که در دوره معاصر «حزین لاهیجى» را به جامعه ادبى معرفى نمود.- با تحلیل و تفسیر کتاب «الفصول» چهره واقعى کرامیه را به پژوهندگان ایران و ایرانیان شناساند.- برخى از دفترهاى شعر او عبارتند از : زمزمه ها ، شبخوانى ، از زبان برگ ، در کوچه باغهاى نیشابور، از بودن و سرودن ، مثل درخت در شب باران ، بوى جوى مولیان و ...- برخى از تصحیحات و تحقیقات وى عبارتند از : «شاعر آینه ها» (در باره بیدل دهلوى) ، تاریخ نیشابور ، تفسیرالفصول ، دیوان شمس ، غزلیات عطار، اسرار التوحید ، سبک شناسى عرفان و ادبیات فارسى ، موسیقى شعر ، شعر معاصر عرب، الهى نامه و مصیبت نامه عطار نیشابورى ، البدء والتاریخ و دفتر روشنایى و ...و در آغاز، سخن بود و سخن تنها بودو سخن زیبا بودبوسه و نان و تماشاى کبوترها بود«درین قحط سال دمشقى» نوشتن از شفیعى کدکنى پاس داشتن حرمت عشق است. گرچه این نوشتن، تلاشى بى سرانجام و تقلایى بى فرجام خواهدبود و قلم زدن در این راه عرض خود بردن و زحمت دیگران داشتن است و پیشاپیش به تمام هواخواهان و دوستداران کدکنى مى گویم که: «ببخشاى اى روشن عشق‎/ بر ما ببخشاى!»

نوشتن درباره «محمدرضا شفیعى کدکنى» را مى توان از مناظر و منفذهاى گونه گون آغاز کرد و به سرانجام رساند. چه او هم محقق است و هم منتقد و هم شاعر، چنانکه نخستین کسى است که «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى ما معرفى کرد و هم مى توان مدعى شد که کدکنى فضل تقدم در معرفى «حزین لاهیجى» را نیز داشته است. همانطور که تحقیقات بدیع، دامنه دار و ژرف او در باب «کرامیه» اعتبارجهانى دارد. چرا که به زعم بسیارى او بود که نخستین بار با کشف و تحلیل بسیار مهمش در کتاب «الفصول» چهره واقعى کرامیه را به پژوهشگران نمایاند.در واقع مقالات او در این کتاب نشان مى دهد که «کرامیه» اولین تجربه هاى «زهد» را در شعر فارسى واردکردند. تحقیقات او در این باب حتى «مارلونگ» استاد بزرگ تاریخ و کلام اسلامى را هم به حیرت واداشت.در باب تحقیق کدکنى بسیارمى توان نوشت. تعریفى که او از تصرف در تحقیقات شگرف و عمیقش ارائه کرد، عملاً موجب ایجاد «سبک شناسى عرفان و ادبیات عرفانى» در فرهنگ ایران شده است. او براى اولین بار ادبیات عرفانى را در قالب آمار موردبررسى علمى قرارداد.کدکنى با تصحیح انتقادى خود در کتابهاى «اسرارالتوحید» و «حالات و سخنان ابوسعید» با بازسازى و پیراستن این دو اثر مهم در ادبیات عرفانى دوکتاب بارز و برجسته در این عرصه را روانه بازار نشر کرد و مشتاقان این عرصه را بسیار سیراب نمود. باید اعتراف کرد که تلاش کدکنى در این دو کتاب براى ارائه اطلاعات ناب و دسته اول پیرامون احوال و اقوال مشایخ صوفیه، مباحث ادبى، لغوى، تعیین هویت، اعلام تاریخى و جغرافیایى به مشتاقان این عرصه ادبى ستودنى و غیرقابل فراموش است.شفیعى کدکنى همچنین درکتاب مانا و ماندگارش «موسیقى شعر» گسترده ترین وعالمانه ترین بررسى را پیرامون «موسیقى» به انجام رسانده است و این حکایتگر این واقعیت است که او شناخت بى حد و حصر از موسیقى ایرانى دارد وبرخلاف بسیارى از ادبا و شعرا که میانه اى با موسیقى به معناى علمى و حرفه اى آن ندارند، کدکنى موسیقى را نه به نظر که در عمل مى شناسد و بسان حلقه خراسانى که دایره اى از شعرا و ادباى مشهور و معروف آن خطه است توان بازپرداخت و نقد موسیقى را حتى در شعر دارد.تلاش کدکنى در عرصه شناخت و شناساندن «شعر معاصر عرب» هم در خور تحسین و تقدیر است. چه او اولین کسى است که به معرفى مفید و پر از اطلاعات و جامع از جریان هاى شعر معاصر عرب را به زبان فارسى ارائه کرده است. او در کتاب «شعر معاصر عرب»اش علاوه بر آنکه به مطالعه اى تطبیقى میان جریان شعر مدرن فارسى و عربى در قرن گذشته دست مى زند و اعلام مى کند که تغییر و تحولات رخ داده در اشعار فارسى و عربى سده اخیر ناشى از ورود شعر فرنگى و ترجمه اشعار فرنگ در فرهنگ هاى عربى و فارسى است.تصحیح «تاریخ نیشابور» نیز از دیگر خدمات ارزنده کدکنى است. چنانکه درباره این کار او گفته اند: اگر در کارنامه شفیعى کدکنى تنها تصحیح انتقادى «تاریخ نیشابور» ثبت مى شد براى اینکه نامش را در شمار خادمان بزرگ فرهنگ ایران در قرن اخیر قراردهد کفایت مى کرد. چه شفیعى کدکنى براى تعیین هویت اعلام رجالى و جغرافیایى پرشمار این کتاب سال ها وقت صرف کرد و به تعبیر خودش «جان کند» تا توانست با تصحیح و احیاى این کتاب که از آن به «کتاب مادر» تعبیرمى کنند، آن را از زاویه گمنامى وارد متن پژوهش هاى محققان کند. درباره اهمیت این کتاب همین بس که این کتاب را یکى از اسناد بسیارمهم تاریخ تمدن و فرهنگ نیشابور بزرگ مى دانند و به شمار مى آورند.از دیگر کارهاى مهم کدکنى در مقام محقق و پژوهشگر ادبى، کار شگرف و عظیم او در «مختارنامه» و «منطق الطیر» شیخ فریدالدین عطار نیشابورى است. تصحیح منتقدانه او باعث شده است که ما امروز اطلاعات و شناخت گسترده تر و ژرف ترى پیرامون زندگى شیخ فریدالدین عطار نیشابورى و بلاغت و سبک شخصى و ریشه هاى اندیشه او داشته باشیم. اطلاعاتى که تا پیش ازاین کتاب کمتر قابل دسترسى و دریافت بود.اى تو آغاز، ‎/ تو انجام، تو بالا، تو فرود‎/ اى


دانلود با لینک مستقیم


درباره محمدرضا شفیعى کدکنى

دانلود مقاله دکتر کدکنی

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله دکتر کدکنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
فصل اول : آن روز های روشن و رویان زندگی
الف) آن روز های بی غبار
محمد رضا شفیعی کدکنی مشهد به م.سرشک در تاریخ نوزدهم مهر 1318 در روستای کدکن متولد شد کدکن در اراضی یک سلسله کوه قرار گرفته که این کوهها ،جلگه رخ را از ناحیه کاشمر جدا می کنند. جلگه رخ یکی از ولایتهای دوازده گانه نیشابور کهن ست.در تقسیم بندی جدید کدکن از نیشابور شده و جزء توابع تربت حیدریه به شمار می آید ولی در تقسیمات قدیمی خود تربت همان رستاق زاوه است که یکی از چندین رستاق های نیشابور بوده است.م. سرشک خود در توصیف کدکن می گوید : کدکن از روستاهای بسیار قدیم است که اکنون در تقسیم بندی های جدید جزء بخش های تربت حیدریه به شمار می رود م. سرشک در یک خانواده روحانی –کشاورز متولد شد. مادر ایشان فاطمه،دختر شیخ عبدالرزاق توسلی بود .شیخ عبدالرزاق توسلی نیز مردی کشاورز-روحانی بود و تا حدود هشتاد سالگی به کار کشاورزی اشتغال داشت .م.سرشک در توصیف این مرد می گوید مردی پر انرژی و کاری بود تصوری که از او دارم همیشه در حال رفتن به باغ و آمدن از آنجاست. بسیاری از اوقات کودکی من با او سپری شده است. تمام تابستان و تقریباً نیمی از سال را ما در کدکن به سر می بریم و در تمام این لحظات با همین پدر بزرگ مادری ام بودم. پدر بزرگم دو دختر داشت. دختر بزرگش فاطمه نام داشت همو که بعد ها مادر من شد. دختر کوچکش عذرا نام داشت مادر محمد عبدالهیان که رئیس ژاندارمری کدکن بود و من بسیاری از لحظات کودکی و نوجوانی ام را با او گذراندم. یک دائی نیز داشتم که در جوانی در گذشت و تمامی اهل کدکن در سوک او عزا دار شدند .او بسیار آزاده و جوانمرد بود به نام عباس علی توسلی عکسی از دو سالگی خود را دارم که در بغل ایشان هستم در آن عکس دائی ام لباس سربازی به تن کرده است.
م. سرشک در شهر زادگاه ،من که آن را به محمد عبدالهیان تقدیم کرده است زادگاهش را اینچنین وصف می کند :
ای روستا خفته بر این پهن دشت سبز
ای گزند شهر پلیدان پناه من
ای جلوه طراوت و شادابی و شکوه
هان ای بهشت خاطره ای زادگاه من!
باز آمدم به سوی تو ،زان دور دورها،
زان جا که صبح می شکفد خسته و ملول
زان جا که ماه در افق زرد گونه اش ،
در کام ابر می خزد آهسته و ملول
باز آمدم که قصه اندوه خویش را
به صخره های دامن تو بازگو کنم و نور پناه سایه انبوه با نهایت
گلبرگهای خاطره را جست و جو کنم
چنانکه بیان شد خانواده پدری م.سرشک روحانی-کشاورز بودند. پدر ایشان میرزا محمد فرزند میرزا عبدالمجید ،فرزند میرزا حسین ،فرزند میرزا شفیعی کدکنی است که شرح حالش را در کتب عصر صفوی خاصه عالم آرای عباسی می توان یافت. خانواده ای که م. سرشک در آن متولد شد بافت و ساخت اشرافی و فئودالی نداشت چرا که اصلاً در کدکن آن روز زمین دار بزرگ یا فئودال بزرگ جود نداشت. میرزا محمد شفیعی بر روی همان زمینی که داشت کار می کرد م.سرشک نیمی از سال را در کدکن به سر می برد و نیمی دیگر در مشهد .در کدکن اغلب در جوار پدر بزرگ بود. پس از درگذشت او بیشتر اوقات با مادر بزرگ مادری و پدر بزرگ مادری خود بود. همبازیشان محمد عبدالهیان بود که دو یا چند سالی از ایشان کوچکتر بود. م. سرشک در توصیف آن روزهای بی غبار می گوید: بازیگوش ترین بچه من بودم چه در کدکن و چه در مشهد .اولین بچه ای که صبح زود وارد کوچه می شد،علی التحقیق من بودم و آخرین کسی که کوچه را ترک می کرد نیز من بودم علتش شاید این بود که نه خواهر داشتم و نه برادری. میرزا محمد شفیعی پس از مرگ فاطمه توسلی –مادر م. سرشک چون اهل ازدواج مجدد نبود برای اینکه زندگی خانوادگی آنها از هم نپاشد بی بی جان را که زنی پروا پیشه و وارسته بود به عنوان سرپرست به خانه آورد.م. سرشک از همان دوران کودکی از حافظه بسیار خوبی برخوردار بود .یک قطعه شعر ده بیتی را با دو بار خواندن از بر می شد بخش اعظم منظومه هادی سبزواری فاصله بخش منطق و الهیات بالمعنی الاعم را در دهان سنین به خاطر سپرده بود. میرزا محمد از هر فرصتی استفاده می کرد تا چیزی را وارد خزینه ذهن فرزند نماید فرزند بدون اینکه معنی آنها را بداند آنها را طوطی وار حفظ می کرد. م. سرشک می گوید بسیاری از شهر های انیه بن مالک را در اتوبوس خوانده ام لذا هر یک از آن ابیات برای من دارای رنگی است. مثلاً این بیت: کذا اولات والذی اسما مرجعل کاذر عات فیه ذا ایضاً قبل برای من خاکی و غبار آلود است. چرا که به هنگاه سفر و نگاه به غبار کویر آنها را به خاطر سپرده ام. همین طور دیگر ابیات هر یک برای من رنگی دارند. در کنار اولین محفوظات که ذخایر آینده ذهن او را تشکیل می دهد در 6-7 سالگی جامع المقدمات را در خانه نزد پدر فرا می گیرد. هر زمان که فرزند از بازی در کوچه ها باز می گشت پدر چیزی برای آموزش فرزند آماده داشت. پدر گاهی اوقات دست فرزند را می گرفت و پیاده در اطراف شهر می گرداند. در تمام طول راه تصویری تازه از زندگی به او نشان می داد .م. سرشک می گوید: فاصله خانه تا حرم حضرت رضا (ع) چند دقیقه بیشتر راه نبود آنسوی بار مشهد مزارع سبزی کاری بود که خراسانی ها به آن بغتره ( باغ تره ) می گویند. پدر در راه مدام برایم الفیه می خواند و در بازگشت نیز از من می خواست تا اشعار خوانده شده را برای او بخوانم .فرزند نیز مانند نوار ضبط صوتی که چیزی را ضبط کرد.باشد همان ابیات را می خواند. پدر گهگاه برای تشویق فرزند او را به محضر و محل طلاب سن و سال دار و پر مدعا می برد تا نبوغ فرزند را به نمایش بگذارد. اولین شخصیت م. سرشک پدر او بود کسی که حاصل بخشی از فرهنگ و متون اسلامی آن روز خراسان بود. اصلی ترین بخش شخصیت م.سرشک را میرزا محمد شفیعی ساخته است. تربیت نخستین م. سرشک دینی و شاعرانه بود. م. سرشک هرگز این دو وجه تربیت گذشته خود را از یاد نبرد. غیر از میرزا محمد مادر و مادر بزرگ م. سرشک نیز بخشی از ساختمان وجودی ایشان را بنیان نهاده اند. سرشک مدرسه ی نرفته و مکتب رفته است. ایشان می گوید مادر ایشان نیز خوب شعر گفته و علاوه بر این عربی می دانست فارسی نیز خوب می دانست ولی طبق سنت که زن باید خویشتن یاد بگیرد و فقط خواندن دانست
ب) شیخ هاشم قزوینی و آفاق تفکر معنوی :
م. سرشک قبل از ورود به حوزه های علمیهآن روز ، در نزد پدرش میرزا محمد شفیعی کدکنی نیشابوری مقدمات علوم دینی از قبیل جامع المقدمات و نکایه آخوند خراسانی را فرا می گیرد. بعد از ورود به حوزه علمیه دریچه های جدیدتری به روی ایشان باز می شود. در نزد حاج میرزا احمد مدرس یزدی ملقب به نهنگ شرح لمعه و قوانین میرزای قمی و در نزد مرحوم فلسفی اصفهانی غرالغرامد ملا هادی سبزواری را فرا می گیرد. حاج شیخ هاشم قزوینی در میان اساتید م.سرشک تشخص خاصی داشت چه از نظر هوش و ذکاوت و چه از نظر تقوی و پاک دامنی. م. سرشک می گوید که در زندگی من بعد از پدرم حجت الاسلام میرزا محمد شفیعی کدکنی چند نفر بوده اند که بیشترین تائید را داشته اند. یکی از مهمترین ایشان مرحوم آیت الله حاج هاشم قزوینی ست که علاوه بر فقه و اصول عملاً برما آموخت که از تنگ نظری های قرون وسطی به در آئیم و در یادگیری و دانش اندوزی ،مرزهای تعصب بار بشکنیم.
دومین شخصیت شاخصی که در حوزه های علمیه آن دوره مطرح بحث بود و در تکوین شخصیت محمد رضا شفیعی کدکنی نقش مهمی داشت ادیب نیشابوری محمد رضا به ادیب دوم بود. ادیب نیشابوری دیدگاه استتیک به محمد رضا شفیعی کدکنی می دهد که بعد ها در تمامی آثار و اشعارش نمود پیدا کند. این تاثیر شگرف را در کتاب صور خیال فارسی بیش از هر کتاب دیگری می توان مشاهده کرد. تائید و نفوذ ادیب نیشابوری م.سرشک تنها به اعطا نگرش ادب تطبیقی محدود و خلاصه نمی شود بلکه تاثیر ایشان فراتر و عمیق تر از این بود .شاید بتوان گفت تمایل شدید م.سرشک به ادب خراسانی و سبک خراسانی و تصحیح و تنقیح دواوین شاعران خراسانی خاصه نیشابوری تا حدودی بر این دیدگاه بر می گردد.
ج) در مکتب حقایق :
ادیب استاد بزرگی برای م. سرشک بود و به همین خاطر به او اشاره می کنیم
سیخ محد تقی ادیب نیشابوری یا ادیب ثانی در سال 1312 ه.ق در قریه خیر آباد از بلوک عشق آباد نیشابور به دنیا آمد. پدرش اسدالله از دانش بی بهره نبود لذا در روستا بر تعلیم اطفال می پرداخت .مادرش فاطمه نام داشت. اجدادش از سران لیل اسکنری بودند. محمد تقی نیشابوری در سنین کودکی لکنت زبان داشت .شبی حضرت امیر(ع)را در خواب می بیند که آن حضرت او را امر به برخواستن و خواندن رب اشرح لی صدری در قنوت می کند. ادیب نیز امر مولایش را اطاعت می کند و زبانش گشوده می شود .پدرش در همان زمان پیش بینی می کند که او از فصحا خراسان خواهد شد. در اواخر سال 1333 ادیب به حوزه درس میرزا عبدالجواد نیشابوری (ادیب اول) وارد می شود. محمد تقی ادیب نیشابوری در محضر اساتیدی مانند شیخ محمد کدکنی نیشابوری ،میرزا عبدالجواد نیشابوری ،آقامیرزا ی عسگری حسینی رضوی مشهدی به آقابزرگ شهیدی،آقا شیخ حسن برسی-آقای شیخ اسدالله یزدی-میرزا محمد باقر مورس رضوی،قوام الحکما،مشیدالاطباءو حکیم فاضل خراسانی بر تحصیل می پردازد. ادیب در مسجد ترک ها (بازار)و جامع و مرستاد و مدرسه سلیمان خان در مدرسه میرزا جعفر و مدرسه خیرات خان و آرامگاه شیخ بهایی(صحن نو) و منزل مسکونی اش (محله عیدگاه) تدریس می کرد. در سال 1341 به عنوان مدرس استان قدس رضوی قدم به مقبره شیخ بهایی نهاد و حق التدریسی را که تا آن وقت اط طلاب می گرفت ترک نمود و بابت شهریه ماهی چهارصد تومان از استان مبارک دریافت می نمود .از ادیب آثاری به جا مانده است که عبارتند از : گوهر تابنده،آئین نامه،ستایش نامه،طریقت نامه،حدیث جانان،رساله یعقوبیه،محمع راز،فیروزی جاوید،البلایه النهایه ،گوهر نامه به ضمیمه رساله قافیه،و رساله بدیعیه و ...
ادیب در زمستان 1348 در یخبندان شدید لغزید و بر زمین افتاد و کلمه مبارک یا علی بر زبانش داشت جان به جانان آفرین تسلیم کرد. و با تلاش چند تن از شاگردانش در ایوان غرفه جنوب شرقی صحن عتیق یا انقلاب به خاک سپرده شده است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله دکتر کدکنی

تحقیق در مورد محمد رضا شفیعی کدکنی

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد محمد رضا شفیعی کدکنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد محمد رضا شفیعی کدکنی


تحقیق در مورد محمد رضا شفیعی کدکنی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:24

فهرست:

فصل اول : آن روز های روشن و رویان زندگی

الف) آن روز های بی غبار

محمد رضا شفیعی کدکنی مشهد  به م.سرشک در تاریخ نوزدهم مهر 1318 در روستای کدکن متولد شد کدکن در اراضی یک سلسله کوه قرار گرفته که این کوهها ،جلگه رخ را از ناحیه کاشمر جدا می کنند. جلگه رخ یکی از ولایتهای دوازده گانه نیشابور کهن ست.در تقسیم بندی جدید کدکن از نیشابور شده و جزء توابع تربت حیدریه به شمار می آید ولی در تقسیمات قدیمی خود تربت همان رستاق زاوه است که یکی از چندین رستاق های نیشابور بوده است.م. سرشک خود در توصیف کدکن می گوید : کدکن از روستاهای بسیار قدیم است که اکنون در تقسیم بندی های جدید جزء بخش های تربت حیدریه به شمار  می رود م. سرشک در یک خانواده روحانی کشاورز متولد شد. مادر ایشان فاطمه،دختر شیخ عبدالرزاق توسلی بود .شیخ عبدالرزاق توسلی نیز مردی کشاورز-روحانی بود و تا حدود هشتاد سالگی به کار کشاورزی اشتغال داشت .م.سرشک در توصیف این مرد می گوید مردی پر انرژی و کاری بود تصوری که از او دارم همیشه در حال رفتن به باغ و آمدن از آنجاست. بسیاری از اوقات کودکی من با او سپری شده است. تمام تابستان و تقریباً نیمی از سال را ما در کدکن به سر می بریم  و در تمام این لحظات با همین پدر بزرگ مادری ام بودم. پدر بزرگم دو دختر داشت. دختر بزرگش فاطمه نام داشت همو که بعد ها مادر من شد. دختر کوچکش عذرا نام داشت مادر محمد عبدالهیان که رئیس ژاندارمری کدکن بود و من بسیاری از لحظات کودکی و نوجوانی ام را با او گذراندم. یک دائی نیز داشتم که در جوانی در گذشت و تمامی اهل کدکن در سوک او عزا دار شدند .او بسیار آزاده و جوانمرد بود به نام عباس علی توسلی عکسی از دو سالگی خود را دارم که در بغل ایشان هستم در آن عکس دائی ام لباس سربازی به تن کرده است.

م. سرشک در شهر زادگاه ،من که آن را به محمد عبدالهیان تقدیم کرده است زادگاهش را اینچنین وصف می کند :


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد محمد رضا شفیعی کدکنی