سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پرسشنامه پروژه 7600 واحدی مسکن مهر بهاران سنندج

اختصاصی از سورنا فایل دانلود پرسشنامه پروژه 7600 واحدی مسکن مهر بهاران سنندج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پرسشنامه پروژه 7600 واحدی مسکن مهر بهاران سنندج


دانلود پرسشنامه پروژه 7600 واحدی مسکن مهر بهاران سنندج

در این بخش پرسشنامه پروژه 7600 واحدی مسکن مهر بهاران سنندج که به منظور گردآوری یکسری اطلاعات پیرامون سایت مسکن مهر در جهت بهبود و راتقاء کیفیت های مسکن های مهر محدوده تدوین گردیده است برای دانلود قرار داده شده است. این پرسشنامه در دو صفحه و با فرمت PDF  می‌باشد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پرسشنامه پروژه 7600 واحدی مسکن مهر بهاران سنندج

دانلود پایان نامه ادبیات درباره دفتر سبز بهاران نگرشی بر محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی

اختصاصی از سورنا فایل دانلود پایان نامه ادبیات درباره دفتر سبز بهاران نگرشی بر محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

در این پست می توانید متن کامل پایان نامه ادبیات درباره دفتر سبز بهاران نگرشی بر  محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

 عنوان مقاله :

دفتر سبز بهاران نگرشی بر ساختار و محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی شاعر معاصر

 به کوشش :

طاهره خبازی

 مقدمه و پیشگفتار

من دیده ام رنگین کمان را خندیده در ذرات باران

من خوانده ام رازی نهان را، در دفتر سبز بهاران

تغییر فصل بی بری را، سرسبزی و بار آوری را

حس کرده انگشتان سردم، در برگجوش شاخساران

کنکاش سرخ لاله ها را، در خلوت خاموش صحرا

دیدم که دارد داستانها، از چاره جویی های یاران

آن دانه ی خاکی چه بودا – پوسیدن تن را پذیرا-

از ساقه ی نو رسته فردا، چون خود پدید آرد هزاران

من دیده ام جبر زمان را، نابودی فرسودگان را

نادیده بگذشتند اما، از دیدنیها دیده داران

از راستی در گونه ی گل، رنگین شود خون تکامل

اما دروغین است و رسوا، سرخاب این صورت نگاران

از بوته ی خوشبوی گلپر، از پونه ی شاداب نوبر

آیا توان گفتن پیامی، با کرم های گنده زاران؟

ای روز خوب آفتابی، با آسمان پاک و آبی

آخر بگو کی می شتابی، تا مرز این شب زنده داران؟

( رستاخیز، ص 327 )

از سالهای آب و سراب

مقدمه و پیشگفتار

قرن معاصر بانوان شاعری را در دامان خود پرورده است که هر یک به سهم خود چنان ذوق و ابتکاری در کار سرودن شعر از خود نشان داده اند که روزگار، سخن ایشان را هرگز به فراموشی نخواهد سپرد و سیمین بهبهانی یکی از آنان است. سیمین بهبهانی ( خلیلی ) به سال 1306 ه.ش. در تهران متولد شد. پدرش عباس خلیلی نویسنده و روزنامه نگار و صاحب ده ها تالیف بود و مادرش فخر عال خلعتبری نیز شاعر و نویسنده و روزنامه نگار بود. وی تحصیلات دانشگاهی را در رشته ی حقوق قضایی به پایان رساند و از چهارده سالگی به شعر گفتن پرداخت. ابتدا با چهار پاره های نیمایی شروع نمود و بعد به گفتن غزل روی آورد ؛ اما درغزل تحولی عظیم به وجود آورد. زندگی سراسر نشیب و فراز و پرحادثه ی سیمین از کودکی تا نوجوانی شرحی بیش از حوصله ی این گفتار است و برای آگاهی از آن، می توان به شرحی که او با قلم شیرین و نثر دلاویز و روشن خود به عنوان مقدمه ای بر “ گزینه اشعار ” خود نوشته مراجعه کرد.

اما وی تنها شاعر نبود بلکه همچو پدر و مادرش به نویسندگی نیز می پرداخت؛ قصه و خاطرات و مقالات وی می تواند مطلب فوق را تایید نماید.

سیمین بهبهانی. شاعر معاصر، که در غزل سرایی و اشعار غنایی توانایی خود رانشان داده است در شعر خویش با انتشار دفترهای رستاخیز، خطی زسرعت و از آتش، دشت ارژن در عوالمی متفاوت با مجموعه های چلچراغ و مرمر سیر می کند، عوالمی گسترده تر از احساسات و عواطف فردی و رنج های تنهایی. در شعر او اینک غم وشادی دیگران بیشتر جلوه گر است و احساس او در خلال شعرش تپش دل وی را هم آهنگ با ضربان قلب مردم به گوش جان می رساند. خود او این تجربه ی معنوی بزرگ را در مقدمه ی دشت ارژن چنین تعبیر کرده است: “ دیری است تا شعرم به یک عاطفه ی همگانی بدل شده است گویی که زبان جمع است. و این نه ازان روست که خواسته ام تا از زبان جمع مستحیل شده ام.

سیمین بهبهانی آنچه را که هست می بیند و می گوید و آنچه را که می گوید به آن اعتقاد دارد.همان گونه که ذکر شد برای آشنایی بیشتر با شخصیت و حسب حال وی، بهتر است که به نوشته ها و سروده های ایشان مراجعه گردد که خود گویاتر است. در کتاب “ با قلب خود چه خریدم؟‌” ( گزینه قصه ها و یا دهای سیمین بهبهانی ) و نیز کتاب کلید و خنجر مطلب حسب حال ( جنینی که من بودم ) مطالبی به قلم توانای سیمین نوشته شده است که بسیار مفید خواهد بود.

آشنایی با شخصیت و افکار یک نویسنده و شاعر قدم نخست برای درک نوشته ها و سروده های وی است.

سیمین با نخستین شعری که در چهارده سالگی سرود در روزنامه ی “ نوبهار ” ملک الشعرا بهار چاپ شد نشان داد که دردهای جامعه و روزگار مردم پریشان حال تا چه اندازه اندیشه ی او را از نوجوانی به خود مشغول می داشته است.

سیمین اگرچه سرودن شعر را درقالب محمول عروضی آغاز کرد ولی شیوه ی نوین چهار پاره های به هم پیوشته را تا چند زمانی قالب بیشتر سروده های او را تشکیل می داد تا این که رفته رفته به غزل گرایش بیشتر یافت و توانست در این پهنه به آفرینش آثاری برجسته و چشم گیر و شهرتی شایسته دست یابد.

ویژگی هایی از شعر سیمین

گفتیم که سیمین در غزل تحولی عظیم را پدید آورد، به این صورت که آن را با مسائل روزمره و سوژه های نمایشی و گفت و گو ها پیوند داد. غزل وی دارای سبکی خاص است که باید آن را منحصر به فرد دانست. سیمین از سال 1352 ه.ش. و پس از انتشار کتاب رستاخیز خود شیوه ی تازه یی را در پرداختن غزل معاصر بنیاد نهاد که بدون هیچ تفاخری به لزوم آن سخت باور داشت. این شیوه ی تازه از هنگامی در شعر سیمین شکل گرفت که از دیدگاه دیگری به غزل نگریست و نه تنها در گزینش مضامین از هر دست ، به نوآوری پرداخت، که در استفاده از اوزان غزل روش دیگری به کار بست و وی بر این باور بود که “ ما امروز نیاز به اوزان تازه داریم، به جست و جو می رویم و در میان پاره های کلام آن را کشف می کنیم ”

وی از قالب کلاسیک غزل کناره گرفت که در آن توفیقی چشم گیر یافت. خود در این باره چنین می گوید:

“ می گویند: چرا سر به بیابان خشن و سنگلاخ گسترده اوزان ناشناس نهاده یی ؟ پای سمندت خواهد شکست و به سرخواهی افتاد. چشم کسی شیرین سواری تو را نخواهد دید، که پایی را پروای پی گرفتن بی پروایت دربادیه ی جنون نیست. به همان میدان پرتماشایی باز گرد، تا دیگر تاخ تاخ سم سمندت با صدای هلهله و آفرین در‌آمیزد. می گویم : بسیار در چنین میدان رانده ام که همه در عرصه ی بی خطرش، آشنا و چشم آموز، بی هیجان و بی حادثه، تسلیم تکاپوی سواران بوده است. کشف وطلب، اما، کوه و گداز می خواست، بیابان و ریگزار می جست، و همواری آن میدان، همه ی آن نبود که من می خواستم، این میدان، خود روزگاری، قطعه بیابانی ناشناخته و پرمانع است. انوری و عطار بارها و بارها راه نشان دادند و نشانه گذاشتند، سنگ برداشتند و سنگریزه کوفتند……. و آنک شما و عرصه ی آسان کرده ی ایشان. در این بیابان خواهم تاخت، تپه ها و گدارها خواهم شناخت، کوره راهی خواهم جست و زیر پویه ی مکرر ستورم چنان خواهمش کوفت که راهی شود ساده و هموار.

غزل قدیم خانه یی بود که در اجاق امنش آتشی می توانستم افروخت، اما نه آن بیابان که انفجار مکرر خمپاره ها را تاب آرد و پس از فرونشستن غبار، باز همان بیابان باشد با کوه های سربه فلک سوده، بی خدشه ی غبنی از جنبش پشه وار انفجاری که بر دامانش وزیده است.

و نیز خود درجایی دیگر آورده که:

“ تا اکنون نزدیک به چهل وزن تازه یا کم سابقه را آزموده ام. می پذیرم که درمیان آنها ممکن است دو سه تایی سنگین باشند یا اصلا خوشایند واقع نشوند، از یاد رفتن آنها به قبول و توفیق بقیه می ارزد. منتظر نیستم که همه ی تجربه ها نتیجه ی صد در صد درست داشته باشند. همچنین اگر بعضی به نتیجه نرسیدند، از ادامه ی تجربه نمی هراسم و گرنه هیچ ابداعی پدید نخواهد آمد.‌ ”

شعر سیمین ویژگیهای خود را دارد او براساس احساس عمل می کند و می داند که دیگر زمان گفتن غزل به سر آمده و این قالب شعر برای مردمش غیرقابل لمس و درک است و در مقتضای زمان آنان نیست. او غزل هایی می سراید که باغزل گذشتگان تفاوت داشته باشد. هدف عمده ی وی یکی وارد کردن مضامین اجتماعی در غزل است و دیگری دوری از تکرار مکررات در غزل هایش. اوضاع اجتماعی را بیان می کند و زبان اعتراض می گشاید.

شعر انتقادی آن هم در قالب غزل یکی دیگر از خصایص شعری اوست. سیمین، غزل را از حیطه ی گفت وشنود صرفاً عاشقانه یا وصف جمال محبوب به رخدادها و واقعیات موجود و منطبق با جامعه ی خود می کشاند و در این راه به موفقیت هایی در خور تحسین دست می یابد. شعر سیمین به ویژه غزل های او همه سرشار از تخیل و عاطفه در زبانی فاخر و استوار و باشکوه و دلپذیر است. زبان او در این گونه شعرها، زبانی درخور شعر با ترکیب های تازه و واژگانی شاعرانه است که همراه با پیوندی استوار مضامین عاطفی و تخیلات شاعرانه را بیان می کند و غزل های نوین او همه نمودار آزموده‌های دقیق و نگاه نکته یاب او به اجتماع است. او می نویسد:

“ شعرم تجربه ی لحظه هاست، گویی که زمان را و لحظه ها را جرعه جرعه، نوشیده ‌ام گاه شیرین و گاه تلخ. و همه جرعه ها به تدریج، با خون و گوشتم در آمیخته است؛ با جوانیم جوانی کرده و شور برآورده و آواز سرداده؛ با خشمم به خروش آمده، فریاد شده گاه رسا و گاه نارسا؛ تا گوش ها راه جسته و با اندوهم بالیده. و اکنون با گذشت عمر، جریان همه ی آن جرعه ها در ضمیرم به مصب رودی پیوسته که می‌خواهد به مردابی، دریاچه یی، یا ریگزاری فرو شود؛ و به آرام و گسترده و بی خروش، حرکتی به نهان داشته باشد. ”

شعرهای سیمین از نگرشی نو و زنانه برخوردار است. او غزل را در زمین می پرورد و غزلی برداشت می کند فراتر از غزل گذشتگان. غزل خود زائیده ی درخت کهن می‌داند اما با شاخه های جوان. سیمین بارها بیان می کند که هدف او تاثیرگذاری است او آرزو دارد که در شمار شعرای موثر باشد او شعر خود را سخن دل می داند وسخن دل از دید او سخنی است که از دردها و مشکلات مردمی بگوید که در میان آنان زندگی می کند نه تنها سخنی که از مغازلات و معاشقات افراد برخاسته باشد و در نهایت می توان سیمین را یک شاعر اجتماعی و مردمی نامید.

پاره ای از مضامین اشعار سیمین:

-عشق

هرگاه سخن از عشق به میان می آید، در مقابل، قالب غزل در شعر خود نمایی می کند. غزل قالبی است که اکثر افراد می پندارند، ایجاد شده تا سخن از عشق و دلدادگی و عاشق و معشوق بگوید؛ اما در مورد سیمین و اشعار او این مطلب صدق نمی کند او تحولی بسیار عظیم در غزل پدید آورد که سبب شهرتش نیز شده است هر چند خیلی ها او را به این کار متهم کردند و کارش را ناستوده دانستند. اما او با شجاعت و صراحت به جلو رفت تا در نهایت به موفقیت دست یافت و غزلش سخن دل شد، سخنی برخاسته از دردهای دل و از عشق واقعی.

سیمین در جواب آن افراد که او را نصیحت و شماتت کردند که دیگر از خشونت و زشتی نگوید و سخن دل بسراید، چنین پاسخ می دهد:

“ در جواب آنها می گویم شعر من سخن دل است و من جزء به آهنگ دل خود جواب نگفته ام و اصولاً نمی دانم منظورشان از سخن دل چیست، گویا آنها تنها مغازلات و معاشقات پیش پا افتاده و مکرر را که از بس شعرا، طی سالها و قرنها، دست به دامان آن زده اند، دیگر ناگفته و ناشنیده ئی ندارد، سخن دل می دانند. گویا هنوز گوشهای مشتاقشان از شنیدن وصف چشم و رخ و قامت یا لذت وصل و محنت هجو اشباع نشده و چشم های حریصشان در عقب تجسم صحنه های مستی و بی‌خبری می‌دود، اگر مطلب این طور است، که من فریاد می کنم و می گویم که من از این گونه سخنان دل بیزارم و از آنچه که از این قبیل تا به حال گفته ام پشیمان. البته من منکر عشق نیستم عشق، انواع مختلف دارد:

عشق به میهن، به همنوع، به خانواده و فرزند، به هنر و بالاخره یکی از انواع آن هم عشق مورد نظر آنهاست که یکی از مسائل ساده و طبیعی و غریزی بشر است و از ابتدای خلقت تا انتهای آن نیز در وجود هر شخص سالم و هر موجود زنده ای، با تمام مظاهر خود – که احیاناً زیبا و فریبنده هم هست – خود نمایی کرده و خواهد کرد؛ ولی این نوع اخیر آنقدرها بزرگ وارزنده نیست که کلیه ی عوامل زندگی را تحت الشعاع خود قرار دهد و همه ی هنرمندان هنر و نبوغ خود را یکجا، مصروف تجسم ریزه کاری های آن کنند و اگر کسی از این سنت تحمیلی و نامعقول سر باز زد او را محکوم کنند که به آهنگ دل خود پاسخ نگفته است. ”

در اشعار و نوشته های سیمین ردپای عشق دیده می شود نه به آن صورت که تا پیش از این بوده بلکه به صورتی نو و ابتکاری اما قابل لمس. وقتی زندگی و شرح حال سیمین مورد مطالعه قرار گیرد متوجه می شویم که با زنی بسیار با محبت و با انگیزه و حتی عاشق روبرو هستیم. او آن چنان عشق عمیق و مقدسی به همسرش دارد که یکی از مجموعه های شعریش به نام آن مرد، “ مرد همراهم ” را برای او اختصاص می دهد. او همسر خود را عاشق وار معرفی می کند. در نوشته ی «سالار قصه ی من» که در مورد مرگ همسر و یادآوری خاطرات شیرین آشنایی و ازدواج و همدلی آنان است، چه زیبا سخن سرایی می کند و به ذکر گذشته های زیبا و دلنشینی که با وی داشته است می پردازد. پس سیمین خود عشق را می شناسد در غیر این صورت نمی توانست به این زیبایی از عشق سخن بگوید. او خانه ی مشترکشان را نمادی ابدی از عشق و دوستی معرفی می کند؛ زیرا سالارخانه ی او همیشه رویی گشاده و چهره یی خندان برای پذیرایی مهمانانش داشت و نمادی بود از محبت و عشق.

او عشق را در همدلی و همدردی و گوش شنوا داشتن بر گفته های هم معرفی می‌کند. او عشق را در انتظار برای آمدن همسر و خوردن لقمه ای نان می داند. او عشق را در انتظاری که همسرش برای شنیدن شعرهایش پشت در اتاق می کشید معرفی می کند. پس چنین فردی از عشق بیگانه نیست. و عشق سیمین به همسر عزیزش منوچهر کوشیار نوعی از انواع متعدد عشق است. او شاعری مردمی و اجتماعی است که عشق به مردم و میهنش در آثار او خود نمایی می کند. او عشق را امید می داند و دست نیاز به سویش دراز می کند:

ای عشق تازه ، چشم امیدم به سوی توست

این دشت سرد غمزده را آفتاب کن

این برف از من است تو جسم را بسوز

این جای پا ازوست تو او را خراب کن

( جای پا، ص 194 )

او هستی و خلقت را زائیده عشق الهی می داند و عشق را عامل خلقت می داند در نظر سیمین عشق عامل زندگی و جان بخشی است:

این همچو ما دیر مانده

با نقش خود پیر مانده

گوید که تصویر عشق است

نقشی به عالم اگر هست

( یکی مثلاً این که، نوشیدنی گرم یا سرد، ص 135 )

قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت

بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام

وای سیمین نغمه های سینه سوز عشق را

این زمان آموختند کز زبان افتاده ام

( چلچراغ، زنجیر، ص 135 )

عشق است جمله هستی تو، جانت به نقد اوست گرو

انکار خویشتن چه کنی؟ بر شو به بام و جار بزن

( دشت ارژن، کولی واره، ص 47 )

زکار عشق پیوسته دمیده بودم و خسته

که ناگه و ندانسته رخ تو در ضمیر آمد

زعشق می کنم پروا که بی توان و بی یارا

زپا افتاده است اما بهار دستگیر آمد

هنوز عشق جان دارد بهار اگر توان دارد

به معجزش جوان دارد به سال اگرچه پیر آمد

( دشت ارژن، بهار شادشورافکن، ص 73 )

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه ادبیات درباره دفتر سبز بهاران نگرشی بر محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی

دفتر سبز بهاران نگرشی بر ساختار و محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی شاعر معاصر

اختصاصی از سورنا فایل دفتر سبز بهاران نگرشی بر ساختار و محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی شاعر معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دفتر سبز بهاران نگرشی بر ساختار و محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی شاعر معاصر


دفتر سبز بهاران نگرشی بر ساختار و محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی شاعر معاصر

فهرست مطالب

عنوان                                                                             صفحه

-مقدمه و پیشگفتار

-ویژگیهایی از شعر سیمین

-پاره ای از مضامین شعر سیمین

  • عشق
  • زن
  • نگرشی بر قصه ها و خاطرات سیمین
  • معرفی آثار سیمین بهبهانی
  • عوامل موثر در ایجاد شعر از دیدگاه سیمین
  • نتیجه گیری
  • فهرست منابع و مآخذ

 

چکیده

شعر ایرانی، در عصر حاضر، توانسته است چهره های برجسته ایی را به قلمرو فرهنگ این سرزمین عرضه دارد، از جملة این افراد، سیمین بهبهانی، شاعر و نویسندة معاصر است.

یکی از مواردی که باعث شهرت سیمین و شعر او گردیده است، تحولی است که وی در قالب غزل بوجود آورده است، به این صورت که با ایجاد مضامین و موضوعات نو و ریختن آن در همان قالب غزل قدیم و سخن گفتن از دردها و مشکلات مردم، مجموعه شعرهایی را به عالم شعر و ادب تقدیم نمود که نشان می دهد که شعر وی زبان همدلی با مردم زمانش است و بنابراین باید سیمین را یک شاعر اجتماعی و مردمی دانست. قابل ذکر است که وی در غزل قدیم هم شعر سروده اما به گفتة خود این کار وی را قانع ننموده است و پیوسته به این هدف می اندیشیده که سخن از دل بگوید و یک شاعر تأثیر گذار باشد و دیگر سخن از مکررات و مضامین تکراری به میان نیاورد.

در این گفتار سعی شده است که با نگرش و درنگی هرچند کوتاه به شعر و قصه و خاطرات سیمین، برخی از ویژگیها و مضامین و عوامل مؤثر در ایجاد کلام وی مورد ارزیابی قرار گیرد.

کلید واژه

شعر معاصر، غزل، مضامین اجتماعی، عشق، زن، همدلی و همدردی، مردم، شاعر، نویسنده.

 


دانلود با لینک مستقیم


دفتر سبز بهاران نگرشی بر ساختار و محتوای اشعار و آثار سیمین بهبهانی شاعر معاصر

گزارش کارآموزی رشته تربیت مربی پیش از دبستان مرکز پیش دبستانی بهاران

اختصاصی از سورنا فایل گزارش کارآموزی رشته تربیت مربی پیش از دبستان مرکز پیش دبستانی بهاران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گزارش کارآموزی رشته تربیت مربی پیش از دبستان مرکز پیش دبستانی بهاران


گزارش کارآموزی رشته تربیت مربی پیش از دبستان مرکز پیش دبستانی بهاران

دانلود گزارش کارآموزی رشته تربیت مربی پیش از دبستان مرکز پیش دبستانی بهاران بافرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 34

گزارش  کارآموزی آماده,دانلود کارآموزی,گزارش کارآموزی,گزارش کارورزی



این پروژه کارآموزی بسیار دقیق و کامل طراحی شده و جهت ارائه واحد درسی کارآموزی میباشد

نوع فعالیت:اجرای مستقل تدریس عاشورا 

وقتی نزدیک مهد شدم به دیواری رسیدم پر از نقاشی , هرچه نزدیک تر    می شدم جان تازه ای در پاهایم احساس می کردم. سایه های کوچکی که دنبال هم می دویدند و من مشتاق تا این سایه ها را ببینم نوازششان کنم و پشت پرچین های کوچک کلاسهایشان برایشان از زندگی بگویم از زندگی که فرداها باید با ورود آن حقایق وجودی خود را آشکار کنند و تلاش برای ساختن افقی روشن.  وارد مهد کودک بهاران شدم. مهد بسیار شاد و سرسبز در اطراف حیاط چرخ و فلک و سرسره و تاب و ...  به چشم می خورد. وارد سالن شدم و با خانم بهارلو(مدیر مهد بهاران) و معاون ایشان(خانم داقستانی)آشنا شدم. قرار شد طبق نظر ایشان من به کلاس گل یاسمن بروم. مربی این کلاس خانم زاهدی راد بودند با ایشان و کودکان آشنا شدم و توانستم یک ارتباط دو جانبه خوبی با دلهای کوچک کودکان برقرار سازم و بعد از لحظاتی مربی از من خواستند که با کودکان بازی کنم و من نیز یک مسابقه بپا نیفته را بین کودکان اجرا کردم و سپس از مربی مربوطه خواستم تا اجرای طرح درس عاشورا را مستقلاً به من واگذار کنند که ایشان نیز موافقت کردند . هدف من از این طرح درس این بود که کودکان با شخصیت والای امام حسین(ع)  آشنا شوند و با نحوة زندگی و به شهادت رسیدن آن بزرگوار آشنا شوند و اینکه امام حسین(ع) امام چندم ماشیعیان هستند و... را بفهمند .. که خوشبختانه تا حدود زیادی از پس این کار برآمدم و در بعضی از موارد نیز مربی برای تکمیل کردن مفاهیم من مرا در این امر یاری می کردند بعد از استراحت کوتاهی ایده ای دادم که تصویر پرچم بیرق را بکشند که خودم تمامی آنها  را کشیدم و در داخل پرچم نیز نام مبارک امام حسین (ع) را با شمع نوشتم و سپس پرچمها را به دست کودکان دادیم تا داخل پرچم را با گواش سبز رنگ آمیزی کنند که یا حسین بصورت برجسته به چشم می خورد که مربی کلاس از این ایده من نیز استقبال کردند.(درضمائم تصویر شماره 1)در پایان نیز به اتفاق کودکان چند بازی انجام دادیم و سپس داستان شنل قرمزی را بیان کردم. گل نرگس, تاریخ 15/11/85 نوع فعالیت : اجرای تدریس مستقل چراغ راهنمایی ابتدا برای طرح درس چراغ راهنمایی دایره هایی با سه رنگ سبز, زرد , قرمز به تعداد کودکان برش زدم تا برای ساعت بعد آماده تدریس شوم. سپس داشتان شنل قرمزی را تعریف کردم  و بعد از آن چند بازی برای سرگرم کردن کودکان از قبیل دستمال بازی, بپا نیفته و مسابقه ماست خوری که بین کودکان گذاشتیم و به آنها با عنوان جایزه یک برچسب می دادیم.  ساعت 10 تدریس خود را رائه دادم که کودکان را به اتاق فیلم بردم و از آنها خواستم که با لگوها به کمک همدیگر یک چهارراه درست کنید و سپس چراغ راهنمایی مهد را که چراغهای آن روشن و خاموش می شدند را وسط چهارراه گذاشتم یکی از کودکان را در نقش پلیس و دیگر کودکان در نقش عابر پیاده و ماشین ها  گذاشتم. در حین تدریس کودکان هم بازی کردند و هم با رنگ های چراغ راهنمایی آشنا شدند هدف من این بود که کودکان با قوانین راهنمایی تا حدودی آشنا شوند. مفاهیم اجتماعی را درک کنند که خوشبختانه تا حدود زیادی توانستم این کار را به خوبی انجام دهم و بعد نیز یک شعر در این مورد برای کودکان خواندم و آنها نیز هر کدام با یک آلت موسیقی که قبلاً خود از روی میز برداشته بودند روی میز آهنگی می نواختند که این کار قابل توجه مربی نیز واقع شد چون کودکان با شور و هیجان خاصی به شعر خوانده شده گوش می دادند تا آهنگ را درست بنوازند (این یکی از کارهایی بود که در سرکلاس خانم ثابت ایمانی اجرا شده بود و من نیز طبق آن در کلاس این کار را ارائه دادم که کودکان از آن استقبال خیلی خوبی داشتند) و چند بار این کار ادامه یافت تا کودکان حدود زیادی از این آهنگ را آموختند و سپس آن دایره هایی که قبلاً بریده شده بود را به کودکان دادم و آنها دایره ها را روی چراغ راهنمایی که کشیده بودم چسباندند. سپس بعد از استراحت کوتاهی من با کودکان شروع به صندلی بازی کردیم که کودکان از این بازی لذت بردند. گل یاسمن , تاریخ 18/11/85 نوع فعالیت : کلاس داری بصورت مستقل گروه سنی 5-4 سال  به علت نبودن معلم مربوطه کلاس کاملاً در اختیار من بود من نیز از این فرصت استفاده کردم تا کار خودم را محک بزنم – کمی با کودکان بازی های متنوعی از قبیل گرگم و گله می برم- چشم بزار – تخم مرغ گندیده – آدم برفی – گرگم به هوا و... بازی کردم تا ساعت 5/8 که عده زیادی از کودکان وارد کلاس شدند . چند تا از شعرهای کودکان را به نحوی که در کلاس درس آموخته بودم به صورت تک خوان خواندم و سپس با نوار خواندم و کودکان نیز گوش دادند و چند دستک که قبلاً به کلاس آورده بودم را به چند تا از کودکان دادم و به کودکان دیگر نیز چند تا لگو , قرار شد بعضی از کودکان دست بزنند و چند نفر دیگر هم روی میز بزنند (البته به انتخاب خود کودکان)دلم می خواست بتوانم بفهم که کودکان از چنین کلاسی راضی هستند یا نه – که در همان لحظه نور عشق امید کودکان را در چشمان آنها خواندم , چند شعر را به همکاری کودکان خواندم و سپس ساعت 9 کودکان را برای صرف صبحانه آماده کردم حدود نیم ساعت بچه ها مشغول صبحانه خوردن بودند و من نیز برای آنها داستانهای که ذهنی برای آنها بیان می کردم را اجرا کردم به صورت نمایش عروسکی که این نمایش ها در مورد خوردن صبحانه بود در همین حال کودکی توجه مرا به خود جلب کرد . کودکی به نام امیر محمد اصلاً توجهی به خوردن غذا نداشت و هر یک لقمه ای که می خورد شاید حدود 5 دقیفه در دهان خود آن را نگه می داشت و این کار او ادامه داشت تا زنگ آخر ولی بازهم تمام نمی شد و مربی مجبور بود بقیه غذای او را به سطل زباله بیندازد. من نیز آن روز واقعاً احساس کردم. که یک مسئولیت خطیر به عهده من است. از آن روز به بعد به خودم قول دادم تا بتوانم هر دفعه یکی از مشکلات آنها را حل کنم (به قول استاد بلوکی کودکان در مدرسه زبان – قرآن – نوشتن را می آموزند ولی در کودکستان است که باید مشکلات کلامی و غیر کلامی آنها برطرف شود). با اکتفا به این کلام کار خود را شروع کردم. علت غذا خوردن امیر محمد را از کمک مربی پرسیدم و گفتند که باید غذا را به زور به او بدهید در غیر اینصورت او غذا نمی خورد و هر غذایی را نخورد به سطل آشغال می اندازیم چون غذا ها را نباید به خانه هایشان ببرند. شروع به خواندن داستان کردم و در حین داستان خواندن یک قاچ میوه به او می دادم و داستان را می خواندم تقریباً  ساعت 10 بود که صبحانه امیر محمد تمام شد و همان لحظه به خاطر تمام کردن کودک به او یک جایزه کوچک دادم که او خیلی خوشحال شد بعد از صرف صبحانه و جمع کردن غذاها یکی یکی کودکان را برای شستن دست و صورت همراهی کردم و بعد نیز بازی کشیدن و برداشتن را با کودکان انجام دادم طبق عکس روبرو -وبازی دروازه پاها را اجرا کردم طبق عکس روبرو -یا طرز راه رفتن حیواناتی مثل اردک – جوجه – ببر – خرس و غیره را برای کودکان آموزش دادم و سپس از آنها خواستم تا مثل آن حیوان راه بروند و صدای آن را در آورند طبق تصویر روبرو. و چند نوع از این قبیل بازیها, سپس موزیکی برای کودکان پخش کردم و آنها نیز رقصیدند . سپس صندلی بازی کردند, معلم زبان آمدند ایشان برای درک مفهوم کلمات با کودکان بازی می کردند, کلماتی مثل هواپیما- دوچرخه و ... (ضمائم – تصویر شماره 3), قصه گویی توسط خود کودکان اجرا شد که در این نیز برای من قابل توجه بود چون در این صورت من با اشکالات کلامی کودکان آشنا می شدم پسر بچه ای به نام مهیار به جای کلمه (س) آن را (ش) بیان می کرد که از این به بعد قرار است روی صحبت کردن او از خانم ابراهیمی نظر خواهی کنم تا بتوانم مشکل این کودک را برطرف سازم. در ساعت 11:45  دقیقه نیز لگو بازی انجام شد که من نیز به همراه خود کودکان ساختمان بازی می کردم در همین حال بود که خانم حسینی وارد کلاس شدند و از بچه ها در مورد ساعتهای قبل سوال پرسیدند که آیا به بچه ها خوش گذشته یا نه و یا من را دوست دارند که به عنوان مربی جدید وارد کلاس آنها شدم که جوابی را که کودکان دادند خیلی مرا خوشحال کرد آنها مرا به عنوان یک مربی و کسی که بتوانند با او صحبت کنند قبول کرده بودند . از آن روز به بعد به کارم خیلی مصمم تر شدم و از دل و جان برای این کار مقدس مایه گذاشتم . در آخر ساعت 12:30 کودکان را به والدین آنها تحویل دادم.

 


دانلود با لینک مستقیم