سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

اختصاصی از سورنا فایل مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش


مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:41

برخورد رفرمیسم راست و چپ وگرایش لغو کار مزدی به مبارزات کارگران شرکت واحد.

برخورد رفرمیسم راست و چپ یعنی گرایش سندیکالیستی و چپ سکتاریستی غیر کارگری به حرکات اعتراضی مطالباتی کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد  که در دو نوبت، ماه دی  و بهمن 84 به اعتصاب کوتاه مدت منتهی شد، در اساس یکسان بود. تمام تلاش عناصر این دو گرایش بورژوایی موجود در جنبش کارگری در تمام موضع گیری‌های کتبی و شفاهی‌اشان این بوده که از یک طرف  نقش سندیکای کارگران شرکت واحد را در حرکت اعتراضی اخیر تعیین کننده نشان دهند و از طرف دیگر نقش و پتانسیل توده کارگران شرکت واحد در این حرکت، بویژه تحمیل پذیرش حربه اعتصاب به هیت مدیره سندیکا را پوشیده نگاه‌دارند.

 برآمد حرکت کارگران شرکت واحد برای گرفتن حق و حقوقشان  مانند 1200 حرکت و اعتصاب کارگری در یک سال گذشته، کاملا خود انگیخته بود و اصولا با هیچ درک سندیکالیستی و غیره همراه نبود. چیزی که سندیکالیست‌ها و سکتاریست‌ها در نوشته هایشان مرتب روی آن تاکید می‌کنند. و در همین راستا در بعضی از نوشته هایشان درباره حرکت اخیر، هرجا از کارگران نام برده‌اند، آنان را به صفت سندیکالیست متصف کرده‌اند "کارگران سندیکالیست شرکت واحد"!!

اینان در همان حال بطور سیستماتیک در مصاحبه ها و نوشته ها و سخنرانی‌هایشان کوشیدند تا زیر نام تفاوت میان سندیکا و سندیکالیسم دقیقا سندیکالیسم را ترویج نموده و کارآیی آن را به کارگران بقبولانند. گرایش رفرمیستی راست و چپ نقش واقعاً محدود کننده سندیکای تازه بازگشایی شده این شرکت را نادیده می‌گیرد و بر آن سرپوش می گذارد، نقشی که مبتنی بر مضمون و ماهیت نظری و راهکارهای رفرمیستی یا سندیکالیستی این گونه تشکلات می‌باشد ـ علیرغم استقلال ظاهری آنها از دولت سرمایه‌داری.

نقش محدود کننده سندیکای شرکت واحد در روند اعتراضات کارگران این شرکت، خود را در دو مورد بوضوع نشان داد. مورد  اول یک دوره  نامه‌نگاری و مذاکره با مسئولین دولتی و شرکت، جهت طرح مطالبات کارگران بود، آنهم نه بعنوان ضرورت  تاکتیکی بلکه همچون  راه کار و شیوه گرفتن حق و حقوق که در رابطه با رژیم اسلامی سرمایه جز توهم‌زایی هیچ نتیجه‌ای نداشته و ندارد. مورد دوم به سازش کشاندن غیر ضروری اعتصاب اول با اعتماد به وعده و وعید مسولین دولتی و شرکت واحد بود، آنهم در شرایط آمادگی و پتانسیل کافی اکثریت کارگران برای ادامه اعتصاب و عقب نشینی دولت سرمایه جهت خریدن وقت برای تدارک سرکوب، که در عمل همین گونه هم شد.

از آنجاییکه  گرایش رفرمیسم راست یعنی سندیکالیسم، اصولاً معتقد به مبارزه صرفاً اقتصادی در چارچوب نظام سرمایه داریست، موضع گیری و برخوردشان به مبارزات اخیر کارگران شرکت واحد منطبق با استراتژی اشان یعنی محبوس کردن جنبش کارگری درنظام سرمایه و جلوگیری از رشد و توسعه گرایش ذاتی ضد سرمایه داری جنبش طبقه کارگر می باشد.

 گرایش رفرمیسم چپ در جنبش کارگری ایران که در احزاب و سازمان‌ها و گروهای سکتی و فرقه گرای مدعی کارگری و کمونیستی بودن، مادیت دارد، کار عمده اش در مراحل مختلف پروسه مبارزات کارگران واحد، جز جار و جنجال پیرامون بزرگ جلوه دادن فتوحات کارگران واحد نبود. آنچنان مبالغه‌ای راجع به دستاوردهای عظیم اعتصاب در نوشته‌هایشان راه انداختند، که گویی دچار خیال بافی شده‌اند. تمام این کارها را با هدف برجسته و تعیین کننده نشان دادن نقش سندیکا با برنامه‌های سندیکالیستی‌اش در این حرکت، انجام دادند. اطلاعیه ها و مقالات آنان در این دوران در باره حرکت اعتراضی کارگران واحد، گویای سیاست رفرمیستی سکتاریستی اشان می باشد.

 گرایش رفرمیسم چپ در جنبش کارگری،  حامل ائتلافی از گرایشات پوپولیستی، سوسیال دمکراتیک و ناسیونال خلقی غیرکارگری و نتیجتاً  بورژوایی می‌باشد، که خارج از قدرت سیاسی بوده و در جهت کسب قدرت سیاسی و یا حداقل شریک شدن در حاکمیت سیاسی مبارزه می‌کند. موضع گیری‌های این گرایش نیز در اساس مانند  سندیکالیستهاست یعنی در راستای محدود کردن جنبش کارگری در چهارچوب نظام است، تا در مرحله‌ای از مبارزه طبقاتی، که بقول خودشان اعتلای انقلابی بوجود آمد، با سوار شدن بر موج سراسری اعتراضات و اعتصابات کارگری محصور در سندیکاها و اتحادیه‌ها به نمایندگی سیاسی طبقه کارگر به قدرت دست یابند و در بهترین حالت با استناد به فاز بندی تاریخاً غیرضروری و از نظر تئوریک نادرست، در این زمان، به نام فاز اول سوسیالیستی با حفظ رابطه خرید و فروش نیروی کار، به سازماندهی سرمایه‌داری دولتی بپردازند، پدیده‌ای که چندین بار در تاریخ معاصر پیش آمده و تجْربه شده است. بگذریم که در حال حاضر در دورانی متفاوت با زمانی که شرایط برای این جنبش های چپ بورژوایی مساعد بود، هستیم و می توان گفت هیچگونه شانسی برای احزاب حامل این گرایش وجود ندارد که با نام کارگر و کمونیسم مانند سابق در یک سر بزنگاه تاریخی بقدرت برسند. این تفاوت دورانی هم از نظر ساختاری در نظام سرمایه‌داری و هم از نظر سیاسی در جنبش طبقه کارگر قابل بررسی می باشد که توضیح و بررسی آن مجالی دیگر می‌طلبد.

رفرمیسم راست و چپ در جنبش کارگری برای پیشبرد برنامه سیاسی و راهکارهای عملی خود در این جنبش در تقابل با گرایش طبقاتی تاریخی کارگران یعنی گرایش ضدسرمایه‌داری، به هرروش ضد کمونیستی برای جلوگیری از گسترش گرایش ضدسرمایه‌داری در جنبش طبقه کارگر، متوسل می‌شود. در زمینه نظری، از برخورد غیر سیاسی گرفته  تا تحریف مواضع گرایش ضد سرمایه، از تفسیرهای نادرست از آموزش های مارکس تا تحریف و تفسیر غیرتاریخی  دیدگاه مارکس در باره اتحادیه های زمان خود و...، تمامی شیوه های مورد استفاده این گرایش بورژوایی در جنبش کارگری هستند.

نقد طبقاتی رفرمیسم راست و چپ بعنوان گرایش بورژوایی در جنبش طبقه کارگر،  با نگاهی مارکسی بر متن پراتیک و مبارزات کارگران، بخش لاینفک کار آگاهگرانه گرایش ضدسرمایه‌داری و لغو کار مزدی در جنبش طبقه کارگر می‌باشد. بنابراین در این راستا، بر اساس اطلاعات و خبرهای دریافتی از ایران درباره حرکت اعتراضی کارگران شرکت واحد، تا حد توان به تشریح و تحلیل حرکت و مبارزه این کارگران می پردازیم و بر بستر  مبارزه آنان، سعی در توضیح عملکرد  گرایش سندیکالیستی درون آن می نماییم. 

با شرح کوتاهی از روند شکل گیری اعتصاب کارگران، پروسه طرح خواسته‌های کارگران و نوع مقابله و مقاومت بورژوازی در برابر آن آغاز می کنیم:[1]

اسفند ماه سال 83 آغاز طرح مطالبات کارگران شرکت واحد وتحرکشان  برای تحقق آنها بود. این مرحله از حرکت کارگران که در اشکال آرام نامه نگاری و مذاکره با مسئولین شرکت توسط سندیکایشان صورت می‌گرفت، در فروردین 84 جنبه عملی پیدا کرد. طی این پروسه که حاصلی جز وعده و وعید صرف از طرف مسئولین شرکت نداشت، کارگران به این نتیجه رسیدند که تنها مبارزه عملی می‌تواند دولت سرمایه را متوجه جدی بودن خواسته‌هایشان نماید. لذا در تجمع خویش در میدان آزادی پس از سخنرانی چند تن از کارگران، اعلام می کنند برای رسیدن به مطالبات خود، روز 16 فروردین اعتصاب خواهند کرد. مسئولین شرکت برای جلوگیری از اعتصاب، نشستی را با نمایندگان کارگران پیشنهاد نمودند. بخشی از کارگران بعلت نگرش سندیکالیستی و گروهی بدلیل ناآگاهی و توهم، موافق این راهکار یعنی نشست و مذاکره با مسئولین شدند. از سویی دیگر توسط خانه کارگر این ارگان سرکوب سرمایه، یورشی به نشست هئیت موسس سندیکای واحد صورت گرفت که باعث زخمی شدن کارگران حاضر در محل سندیکا، از جمله منصور اسانلو دبیر سندیکا گردید. نشست‌های مختلفی که در اداره کار و دیگر ادارات دولتی و منطقه ییلاقی تهران با نمایندگان سندیکا برگزار شد، طبق گزارش خود هئیت مدیره سندیکا، حاصلی جز فرسایش نیروی کار و ایجاد تفرقه میان کارگران نداشت. طبق همین گزارش، راهکار اعتصاب بارها از طرف بخشی از کارگران در نشست های سندیکا پیشنهاد شده بود، که پاسخ‌های مختلفی از طرف حاملین گرایش سندیکالیستی دریافت کرده بود، از این قبیل که اعتصاب آخرین حربه است و یا اینکه اگر نصف بعلاوه یک با اعتصاب موافق باشند، در هر مقطعی می توان به آن اقدام نمود. در ضمن در گزارش هئیت مدیره سندیکا از اعتصاب، به عنوان راهکاری برای اخذ مطالبات در روز های آینده یاد شده بود.

یک چنین تلقی از اعتصاب که در روند مبارزه ضرورت خود را باثبات رساند، باعث شد تا نسبت به اقدامات تدارکاتی جهت آمادگی سازماندهی  آن کم توجهی شود و نتیجتاً نسبت به رویکردهای دیگر مانند نشست و مذاکره با مسئولین، از انسجام و تشکل لازم برخوردار نباشد، و به همین علت بسیار ضربه‌پذیر گردد. ناگفته نماند که مذاکره و نشست نیز با دشمن طبقاتی در شرایطی می تواند بعنوان وسیله‌ای جهت پیشبرد مبارزه بکار رود، اما آنجا که بسان تنها راه تحقق مطالبات کارگری قلمداد می‌شود و فرارفت از آن به اعتصاب، به خاطر زیر سوال بردن چهارچوب سرمایه، نفی می گردد، در واقع تبدیل به سدی در مقابل کارگران برای پیشبرد مبارزاتشان می شود. چنین نگرشی که همان سندیکالیسم می باشد، تشکیلات کارگری را با هر نامی به مانعی در مقابل مبارزه طبقاتی کار علیه سرمایه تبدیل می کند.

در ادامه حرکت اعتراضی، کارگران شرکت واحد تصمیم به اعتصاب در  دی ماه گرفتند. از آن جاییکه عوامل سرمایه از مذاکره و نشست برای منصرف کردن کارگران از اعتصاب نتیجه‌ای نگرفته بودند، دفتر سندیکا در میدان حسن آباد را بستند واکثر افراد هئیت مدیره را دستگیر و زندانی نمودند. متعاقب آن کارگران با تجمع در مقابل سندیکا خواستار باز گشایی آن و آزادی هئیت مدیره‌اش شدند. با وجودی که تجمع اعتراضی کارگران توسط نیروهای انتظامی محاصره بود، آنان از ساعت ده تا یک ونیم بعدازظهر به تجمع خود ادامه دادند. سپس با صدور اعلامیه‌ای یکشنبه را روز اعتصاب اعلام کردند. باین ترتیب توده کارگر که از ماه ها قبل نیز اعلام آمادگی برای اعتصاب کرده بود، در این روز یعنی یکشنبه اعتصاب نمود. شب همان روز هئیت مدیره سندیکا بجز منصور اسانلو آزاد شدند. کارگران برای آزدی اسانلو و باز گشایی سندیکا و گرفتن مطالبات دیگر خود، به فعالیت ادامه دادند.

چون این بار نیز مانند گذشته، مذاکرات هئیت مدیره سندیکا با مسئولین دولت برای آزادی اسانلو و دیگر مطالبات نتیجه ای نداشت، مجدداً زمزمه اعتصاب میان کارگران آغاز گردید، بطوری که بخشی از کارگران به هئیت مدیره فشار می آوردند تا زمان اعتصاب را اعلام کنند. همزمان با این جنب جوش، تجمع اعتراضی کارگران واحد در اعتراض به لغو انتخابات تعاونی مصرف شرکت از طرف مدیر تعاونی، صورت گرفت. در واکنش به این تجمع، شهردار تهران در دو نوبت از کارگران شیفت صبح و بعدازظهر جهت مذاکره دعوت بعمل آورد، این امر برخلاف دفعات قبل بود، که عمداتاً مذاکرت و نشست ها با حضور هئیت مدیره سندیکا صورت می گرفت. بهر حال در این گرد همایی کارگران شیفت بعدازظهر در استادیوم آزادی، بعد از سخنرانی قالیباف شهردار تهران، یکی از اعضای هئیت مدیره سندیکا را بر دوش گرفته به نزدیکی میکروفن بردند تا ایشان از طرف آنان خواسته های برحقشان را یک بار دیگر مطرح کند، اما این عضو هئیت مدیره از صحبت کردن خودداری کرد.  در پایان مراسم کارگران مطالبات خود را که در صدر آنها آزادی اسانلو قرارداشت در قالب شعارهایی بگوش مسئولین رساندند.

عوامل سرمایه و مسئولین شرکت کاملا درک کرده بودند که این توده کارگر شرکت واحد است که بنا به شرایط کار و استثمار خویش در تحقق مطالباتش جدی و پیگیر هست و آنجا که به هر بهانه ای سندیکا از بیان خواسته‌هایش خودداری کند، توده‌های کارگر خود آنها را مطرح می سازد. بدنبال اعتصاب و تحصنی که داشتند، فرایند غلبه خودانگیختگی ضدسرمایه‌داری توده های کارگر واحد بر راه حل‌های سندیکالیستی، برای بورژوازی آشکار شده بود.

کارگران شرکت واحد با عدم تبعیت از خط مشی سندیکالیستی، بعلت پی بردن به سترون و بی نتیجه بودن مذاکرات و فریبکاریهای عوامل سرمایه در این رابطه، راهکار درست خود را برگزیدند، یعنی تصمیم به اعتصاب گرفتند. بعد از جلسات مکرر هئیت مدیره سندیکا، بخشی از هئیت مدیره که مخالف اعتصاب بود سرانجام با اعتصاب موافقت کرد و این دقیقاً بخاطر تاثیر  برخورد توده کارگران در استادیوم آزادی بر آنان بود. باین ترتیب اگر بخشی از هئیت مدیره توانست مخالفین اعتصاب در هئیت مدیره را در این رابطه قانع کند، با اتکا به نیروی توده کارگران بود که در استادیوم آزادی در قالب شعار، نظر قطعی خود را بیان کرده بود، که آن اعلام اعتصاب برای اخذ مطالباتشان بود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

اختصاصی از سورنا فایل مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش


مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:41

عنوان:

   1 - برخورد رفرمیسم راست و چپ وگرایش لغو کار مزدی به مبارزات کارگران شرکت واحد.

2- مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش از دیدگاه رادیوهای بیگانه . 

منابع

برخورد رفرمیسم راست و چپ وگرایش لغو کار مزدی به مبارزات کارگران شرکت واحد.

برخورد رفرمیسم راست و چپ یعنی گرایش سندیکالیستی و چپ سکتاریستی غیر کارگری به حرکات اعتراضی مطالباتی کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد  که در دو نوبت، ماه دی  و بهمن 84 به اعتصاب کوتاه مدت منتهی شد، در اساس یکسان بود. تمام تلاش عناصر این دو گرایش بورژوایی موجود در جنبش کارگری در تمام موضع گیری‌های کتبی و شفاهی‌اشان این بوده که از یک طرف  نقش سندیکای کارگران شرکت واحد را در حرکت اعتراضی اخیر تعیین کننده نشان دهند و از طرف دیگر نقش و پتانسیل توده کارگران شرکت واحد در این حرکت، بویژه تحمیل پذیرش حربه اعتصاب به هیت مدیره سندیکا را پوشیده نگاه‌دارند.

 برآمد حرکت کارگران شرکت واحد برای گرفتن حق و حقوقشان  مانند 1200 حرکت و اعتصاب کارگری در یک سال گذشته، کاملا خود انگیخته بود و اصولا با هیچ درک سندیکالیستی و غیره همراه نبود. چیزی که سندیکالیست‌ها و سکتاریست‌ها در نوشته هایشان مرتب روی آن تاکید می‌کنند. و در همین راستا در بعضی از نوشته هایشان درباره حرکت اخیر، هرجا از کارگران نام برده‌اند، آنان را به صفت سندیکالیست متصف کرده‌اند "کارگران سندیکالیست شرکت واحد"!!

اینان در همان حال بطور سیستماتیک در مصاحبه ها و نوشته ها و سخنرانی‌هایشان کوشیدند تا زیر نام تفاوت میان سندیکا و سندیکالیسم دقیقا سندیکالیسم را ترویج نموده و کارآیی آن را به کارگران بقبولانند. گرایش رفرمیستی راست و چپ نقش واقعاً محدود کننده سندیکای تازه بازگشایی شده این شرکت را نادیده می‌گیرد و بر آن سرپوش می گذارد، نقشی که مبتنی بر مضمون و ماهیت نظری و راهکارهای رفرمیستی یا سندیکالیستی این گونه تشکلات می‌باشد ـ علیرغم استقلال ظاهری آنها از دولت سرمایه‌داری.

نقش محدود کننده سندیکای شرکت واحد در روند اعتراضات کارگران این شرکت، خود را در دو مورد بوضوع نشان داد. مورد  اول یک دوره  نامه‌نگاری و مذاکره با مسئولین دولتی و شرکت، جهت طرح مطالبات کارگران بود، آنهم نه بعنوان ضرورت  تاکتیکی بلکه همچون  راه کار و شیوه گرفتن حق و حقوق که در رابطه با رژیم اسلامی سرمایه جز توهم‌زایی هیچ نتیجه‌ای نداشته و ندارد. مورد دوم به سازش کشاندن غیر ضروری اعتصاب اول با اعتماد به وعده و وعید مسولین دولتی و شرکت واحد بود، آنهم در شرایط آمادگی و پتانسیل کافی اکثریت کارگران برای ادامه اعتصاب و عقب نشینی دولت سرمایه جهت خریدن وقت برای تدارک سرکوب، که در عمل همین گونه هم شد.

از آنجاییکه  گرایش رفرمیسم راست یعنی سندیکالیسم، اصولاً معتقد به مبارزه صرفاً اقتصادی در چارچوب نظام سرمایه داریست، موضع گیری و برخوردشان به مبارزات اخیر کارگران شرکت واحد منطبق با استراتژی اشان یعنی محبوس کردن جنبش کارگری درنظام سرمایه و جلوگیری از رشد و توسعه گرایش ذاتی ضد سرمایه داری جنبش طبقه کارگر می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

دانلود تحقیق آماده مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق آماده مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 موضوعات: برخورد رفرمیسم راست و چپ وگرایش لغو کار مزدی به مبارزات کارگران شرکت واحد، مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش از دیدگاه رادیوهای بیگانه . 

برخورد رفرمیسم راست و چپ یعنی گرایش سندیکالیستی و چپ سکتاریستی غیر کارگری به حرکات اعتراضی مطالباتی کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد  که در دو نوبت، ماه دی  و بهمن 84 به اعتصاب کوتاه مدت منتهی شد، در اساس یکسان بود. تمام تلاش عناصر این دو گرایش بورژوایی موجود در جنبش کارگری در تمام موضع گیری‌های کتبی و شفاهی‌اشان این بوده که از یک طرف  نقش سندیکای کارگران شرکت واحد را در حرکت اعتراضی اخیر تعیین کننده نشان دهند و از طرف دیگر نقش و پتانسیل توده کارگران شرکت واحد در این حرکت، بویژه تحمیل پذیرش حربه اعتصاب به هیت مدیره سندیکا را پوشیده نگاه‌دارند.

تحقیق 41 صفحه ای با فرمت ورد


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آماده مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

دانلود مقاله مغلوب علم خویش

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله مغلوب علم خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مغلوب علم خویش


دانلود مقاله مغلوب علم خویش

 

مشخصات این فایل
عنوان: مغلوب علم خویش
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 14

این مقاله در مورد مغلوب علم خویش می باشد.

 

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله مغلوب علم خویش

معیارهایی برای فهم دقیق قضاوت های بزرگان
بزرگان قلمرو علم و عرفان را از سه منظر می توان مورد قضاوت قرار داد:
الف) تاریخچه زندگی پر فراز و نشیب آنها
ب) بررسی آثار به جا مانده از آنان و گزارش های دیگران از آراء افکار و احوال آنها
ج) حدیث نفس ها، گلایه ها، و گفتگوهای تنهایی آنها با خویش
پیداست هر یک از این منظرها، ما را با ابعادی از شخصیت بزرگان آشنا می کند و قلمروهای ناشناخته روحی و ابعاد حقیقی تری از حیات آنها را آشکار می سازد. گاه در متون بزرگان قضاوت هایی نسبت به همدیگر دیده می شود که از دو دیدگاه پذیرش.....

 شمس تبریزی و داوریهای او در رابطه با بزرگان
شمس تبریزی که به تعبیر «خرقه پوش صحبت» است ، قلندری بی محابا و تند و تیز، کم حوصله، تندخو، یک دنده، پرخاشگر، سخت گیر و انعطاف ناپذیر است... اما همین مرد خشن هنگام تنبیه در دل آرزو دارد کاش او را از خطای دیگران آگاه نمی‌ساختند. در کتاب مقالات شمس که گفتارهای شفاهی او به مناسبت های گوناگون است گاه در مسند داوری و قضاوت پیرامون بزرگان می نشیند، ظاهر این قضاوتهای صریح و بریده و بی پرده نشان می دهد که این قضاوت ها.....

 شهابی در پهنه شمس
در لابلای گفتار شمس تبریزی چندین بار به نام شهاب به صورت منفرد (و یا در ترکیب) بر می خوریم که باید این یادکردها را از مشابهت های اسمی با دیگر شهاب های مورد نظر شمس تفکیک کرد. این توجه به شخصیت سهروردی بیانگر آن است که شخصیت و سرانجام شیخ شهاب الدین در جهان آن روز بازتاب جدی داشته است و شمس تبریزی را که مدتها در حوالی حلب و شام آن ایام پرسه می زده است به قضاوت پیرامون این شخصیت.....

 نتیجه گیری
شمس در انتهای چنین قضاوتی نتیجه می گیرد که:آن شهاب الدین را علمش بر عقلش غالب بود، عقل می باید که در علم غالب باشد، حاکم باشد ، دماغ که محل عقل است ضعیف گشته بود.سؤال جدی که پیرامون این اظهار نظر شمس می توان مطرح کرد این است که:براستی چگونه می توان اتهام بی عقلی به کسی زد که حکمه الاشراق را نوشته است؟ کتابی که نویسنده آن از تمامی پیچ و خمهای علم حصولی عقل مدار گذشته و خود را به نور الانوار رسانیده است؟
با تأملی مختصر می توان اظهار نظر کرد که منظور از این عقل نمی تواند آن عقلی باشد که مورد حمله عرفاست ، یعنی همان عقل جزئی ، عقلی که با آن فیلسوفان.....

 فهرست منابع مقاله مغلوب علم خویش

1) سهروردی: یحیا«حکمت الاشراق» ترجمه و شرح دکتر سید جعفر سجادی، انتشارات دانشگاه تهران
2) تدین، عطاا... «سهروردی ،شیخ اشراق» انتشارات تهران
3) عباسی داکانی، پرویز «شرح قصه غربت غربی»، نشر تندیس 1381
4) تبریزی ، شمس «مقالات شمس» ضیاء موحد، انتشارات خوارزمی
5) مدرس صادقی، جعفر « قصه های شیخ اشراق» نشر مرکز ارائه شده در همایش عرفان، اسلام، ایران و انسان معاصر و نکوداشت شیخ شهاب الدین سهروردی بهمن 83
http://www.khaki.ir/pages/articeladabi/12.htm

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مغلوب علم خویش

پایان نامه حاکمیت خدا برانسان و حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش

اختصاصی از سورنا فایل پایان نامه حاکمیت خدا برانسان و حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه حاکمیت خدا برانسان و حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش


پایان نامه حاکمیت خدا برانسان و حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 85 صفحه می باشد.

 

فهرست
پیشگفتار: ۱
گفتار اول: ۱۳
حاکمیّت خدا بر جهان و انسان ۱۳
تعریف حاکمیّت و انواع آن: ۱۴
حاکمیت مطلق : ۱۵
حاکمیّت مردم : ۱۵
حاکمیّت ملی: ۱۶
حاکمیّت تکوینی: ۱۷
حاکمیّت تشریعی: ۱۸
منشاءالهی : حاکمیت تئو کراتیک ۱۹
حاکمیّت خداوند: ۲۳
گفتار دوم: ۳۲
منشاء حاکمیت در حقوق ایران: ۳۲
بند ۱ـ حاکمیت الهی: ۳۴
الف)اعتقادات مکتبی: ۳۴
ب) قوانین اسلامی: ۳۷
ج) حکومت اسلامی: ۳۹
رابطه ولایت فقیه با حقوق و آزادی های فردی و دمکراسی: ۴۶
بند۱ـ طرق و روشهای سلامت نظام با رهبری ولی فقیه: ۴۷
الف) عدالت بعنوان شرط لازم برای رهبری: ۴۷
ب) نظارت خبرگان بر اقدامات رهبری: ۴۷
ج) استمرار اقبال عامه و رضایت اکثریت مردم: ۴۸
مقایسه جمهوری اسلامی ایران با نظام های دمکراسی مطلق: ۵۰
اسلام و دمکراسی: ۵۱
گفتار سوم: ۵۴
حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش ۵۴
حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش ۵۵
شناخت انسان (انسان شناسی) ۵۶
ارتباط انسان شناسی با خدا شناسی ۵۸
انسان و اختیار ۵۹
جبر ۶۴
قرآن و اختیار انسان ۶۶
‍۲ـ حاکمیّت مطلقه خدا بر وجود ۶۸
خلافت : ۷۱
خلافت الانسان: ۷۱
استخلاف: ۷۲
استئمان: ۷۳
امر و نهی الهی: ۷۵
آزادی دیگران: ۷۵
نتیجه گیری: ۷۹
منابع: ۸۲

 


تعریف حاکمیّت و انواع آن:
حاکمیّت عبارت است از قدرت برتر فرماندهی یا امکان اعمال اراده ای فوق اراده های دیگر. هنگامی که گفته می شود فلان دولت حاکم است یعنی در حوزه اقتدارش دارای نیروی است خود جوش که از نیروی دیگری بر نمی خیزد و قدرت دیگری برابر با آن وجود ندارد. در مقابل اعمال اراده و اجرای اقتدارش مانعی را نمی پزیرد و از هیچ قدرت دیگری تبعیت نمی کند .هر گونه صلاحیتی ناشی از اوست، لکن صلاحیت های او فی نفسه است.
در خصوص منشأ حاکمیّت و مبنای مشروعیت آن نظرات بسیار متنوع و متفاوتی وجود دارد. از جمله نظریه تئوکراتیک و دمکراتیک که تو ضیحات لازمه در مورد آنها داده خواهد شد. اما به طور کلی تقسیم بندی که می تواند نظریات غالب را شامل گردد عبارت است از:
۱ـ حاکمیت الهی ۲ـ حاکمیت فردی ۳ـ حاکمیت مردم ۴ـ حاکمیت ملّی
البته برخی دیگر از حقوقدانان صور حاکمیّت را به سه نوع تقسیم نموده اند:
الف ـ حاکمیّت مطلق ب ـ حاکمیّت مردم ج ـ حاکمیّت ملی
حاکمیت مطلق :
که بر اساس آن حکومت در اختیار فردی به نام پادشاه قرار دارد. و معمولاً این امر را ناشی از ابتکارات فردی و یا مشیّت الهی می دانند.
حاکمیّت مردم :
بر مبنای این نظر ریشه حاکمیّت با خواست مردم و حکومت مردم بر مردم شکل پذیر است .
بر این اساس دمکراسی سر چشمه قدرت می باشد و مردم جمع افراد تشکیل دهنده جامعه ملی باشند. و حاکم یعنی حاصل جمع افراد اجتماع. بنابر این هر یک از افراد بخشی از این قدرت را در اختیار دارند.
حاکمیّت ملی:
ملت به عنوان شخصیت حقوقی مستقل از افراد محسوب می گردد . ملت در واقع حاصل جمع جبری افراد جامعه و یا مردم نیست، بلکه شخصیت حقوقی مستقلی است که به شخص یا گروه و یا کلیتی غیر ملی قابل انتقال نیست.
همانگونه که می دانیم تقسیم بندی در علوم نظری اصولاً برای تبیین و تفهیم مطلوبتر مطالب است و خود فی نفسه موضوعیت ندارد . ولی نکته مهم در آن، اینست که همه موارد ومطالب را در بر داشته ارتباط منطقی را دنبال نماید. نظر به آنکه در تشریح قانون اساسی ایران نکته مهم و بارز که زیر بنای قانون را تشکیل می دهد، جنبه مکتبی بودن آنست، لذا می توان به نحو زیر نظریات مختلف را جمع بندی نمود: ۱ـ نظریه حاکمیّت الهی ۲ــ نظریه حاکمیّت غیر الهی
البته حاکمیّت خدا بر انسان و جهان بر دو قسم است : ۱ـ حاکمیّت تکوینی ۲ـ حاکمیّت تشریعی
حاکمیّت تکوینی:
بر اساس اصل توحید که از اصول اعتقادی اسلام و مبتنی بر دلائل عقلی و منطقی میباشد، خداوند متعال خالق عالم است و حاکمیّت مطلق بر جهان از آن اوست. خداوند شریکی ندارد و پروردگار جهان است . حاکمیّت تکوینی خداوند، تمامی عرصه های هستی و آفرینش انسان را در بر می گیرد .
همگان از ذرات کوچک تا موجودات بزرگ و ستارگان و کهکشان در حوزه قدرت و قلمرو حکومت خداوند بر جهان قرار دارند. بر این اساس خلقت و حیات و وجود همه چیز و همه کس منجمله، در دست خدا است. این ولایت و حاکمیّت جنبه جبری و قهری دارد . حیات و مرگ انسان ها و سایر موجودات تحت این نوع از حاکمیّت خداوند قرار دارد.
حاکمیّت تشریعی:
خداوند انسان را آزاد و مختار آفریده است . لذا حاکمیّت خود بر اعمال او را از طریق دین و شریعت اعمال نموده است.
به این معنی که با ارسال رسل و انزال کتب آسمانی طریقه زیستن و سعادت را به آنها آموخته است. و تبعیّت از غیر خود را شرک دانسته است. لذا انسان موجودی مسئول است و در برابر اتمام حجّت بعمل آمده توسط خداوند پاسخگو خواهد بود. بنابر این انسانها با پذیرش آئین الهی و پرستش او ولایت و حاکمیّت خداوند را می پذیرند و از دستوراتش تبعیت مینمایند. این دستورات و قوانین الهی شئونات مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر داشته و تکامل فرد و اجتماع را بدنبال دارد. در طول تاریخ دو نظریه بسیار مهم در باب منشاء حاکمیّت ارائه شده اند:
یکی نظریه تئوکراتیک و دیگری نظریه دمکراتیک.
طبق نظریه اول قدرت ناشی از نیروی ماوراءالطبیعه یا خارج از اراده بشری و طبق نظریه دمکراتیک بر آمده از مردم و ملت و خلاصه از درون گروه انسانی است . بر اساس دید اول حاکمیّت جنبه نزولی دارد و در دید دوم جنبه صعودی. ولی به هر حال اعتقاد کلیت جامعه به هر کدام از این دو دکترین است که می تواند بر پایی، ایستایی و دوام قدرت سازگار با نظریه را تضمین کند.
منشاءالهی : حاکمیت تئو کراتیک
کهن ترین اعتقاد در مورد سرچشمه قدرت منشاء ماوراءالطبیعه ای آن است. قدرت فرمانروایان از خالق و آفریننده جهان هستی نشأت می گیرد و اراده ذات پروردگار در سپردن امر فرمانروای و اعمال قدرت به فرد یا گروه و طبقه ویژه ای مدخلیّت دارد. در طول تاریخ از این اندیشه بهره برداری
فراوان شده و کلیه حکام ، صرف نظر از منشاء قدرت خود کوشیده اند به نحوی حاکمیتی از این دست را پشتوانه قدرت خود و جانشینان و خانواده خود قرار دهند.
مثلاٌ گاهی برخی از فرمانروایان ، خود ادعای خدایی کرده اند. خود را نماد و تجسم قدرت ماوراءالطبیعه دانسته، لباس انسانی پوشیده و بر پهنه زمین نزول کرده اند تا سرنوشت خلایق و حیات آنها را به دست گرفته طبق، دلخواه خود هدایت کنند(حکومت انسان ـ خدایی).
فراعنه مصر و برخی از سلاطین خاور نزدیک و یا امپراطوران باستانی روم خود را از مقوله خدایان می پنداشتند. اسطوره های فراوان که امروزه وجهه ادبی هنر مندان و شاعرانه آن بیشتر مورد نظر است، در این باب به وجود آمده است. امپراطور ژاپن نیز تا سال ۱۹۴۷ یعنی خاتمه جنگ جهانی دوم ،در چشم مردم این سرزمین از چنین شأنی بر خوردار بود.
اما بیشتر امپراطوران، پادشاهان و حکمرانان که اعمال قدرتشان جنبه مطلق داشته است از گونه ای حاکمیت تئوکراتیک بهره گرفته اند،که به خلاف بر داشت نخست جنبه غیر مستقیم تر دارد. بر این اساس، شخص فرمانروا به مقتضای مشیّت ذات واجب الوجود وبر حسب قضا و قدر الهی در رأس کارها واقع شده است.
از آنجا که کلیه قدرت ها از آن خداست پس طبق تصمیم وی سرنوشت گروه انسانی به دست فرد یا خانواده یا قبیله ویژه ای قرار می گیرد (حکومت بر اساس مشیّت). (۱۷)
نظریه پردازی مربوط به این بر داشت از حدود قرون وسطی در اروپا آغاز می گردد و افراد مشهوری نظیر ژوزف دومستر و بونالد از آن دفاع کرده اند. بسیاری از حکومت های تمرکز گرا، اقتدارگرا، موروثی و مطلق در گذشته و همچنین حکومت های ناشی از حکومت ها ( دیکتاتور های جدید) خود را به نحوی با این گونه بینش تطبیق داده اند.
اصلی ترین شیوه تفکر حاکمیّت تئوکراتیک را در کتب آسمانی و از لا به لای اندیشه مذاهب بزرگ عالم می توان یافت. حاکمیّت اساساً از آن خدا است. انبیاء از سوی وی مأموریت دارند تا قوائد و نظامات الهی را به افراد بشر انتقال دهند و گمراهان و مشرکان و کافران را به راه حق و راستی و صلاح و سعادت دنیایی و عقبایی رهنمون کنند. لذا انبیاء، قاعدتاً فرستادگان و واسطه های هستند برای تعلیم و راهنمایی مردم، حامل پیام الهی و احکام زوال ناپذیر مذهبی که آنها را از سرچشمه وحی گرفته به انسانها ابلاغ می کنند. پیامبران و رسولان الهی قاعدتاً خود برای حکومت فرستاده نشده اند، بلکه آمده اند تا انسان ها را به سوی شناخت ذات باری راهنمایی کنند. و لکن در مواردی نیز مانند برخی از انبیاء بنی اسرائیل همچون حضرت سلیمان ، حضرت داود و نظایر آنها برای ایجاد چنین مدینه فاضله ای خود مستقیماً سر رشته حکومت را به دست داشتند. اما به هر حال، جوهر تفکّر مذهب بر مدار نظریه حاکمیّت الهی است.
حاکمیّت خداوند:
حاکمیّت بر جهان و انسان به خداوند خالق هستی و مدبّر عالم وجود تعلق دارد و او هر که را بخواهد حکومت می دهد و از هر که بخواهد باز می ستاند. بنابراین بسیاری از حکام وپادشاهان برای ایجاد مشروعیّت در فرمانروایی خود تاج سلطنت و طغرای حکومت را از دست بالاترین مراجع مذهبی در یافت می کنند.
این شیوه در گذشته های باستانی ملل به خوبی دیده می شود. مثلاً پادشاهان هخامنشی و ساسانی، به گواهی اسناد تاریخی و سنگ نبشته ها، برگزیده از سوی اهورامزدا و از رهگذر سازمان های روحانی و مذهبی می باشند. سازمان های کلیسایی وروحانی دیانت حضرت مسیح نیز به ویژه قرون وسطی ضمن تشریفات معین مذهبی تاج سلاطین مسیحی را بر سر آنها می گذارند و آنان را متبرک می ساختند تا امور این جهان را طبق اراده خداوند و موافق با مشی دین ، تمشیّت دهند.
بر اساس نگرش و بینش توحیدی، جهان نه مجموعه ای از عناصر، نیروها و قوانین کور که سازمانی از نیروها مقررات و قوانین(سنن)، عناصر و اجزایی مرتبط، منظم، همآنگ، هدف دار و با معنا است و بر این اساس انسان نیز موجودی معنا دار، باهدف و مسئولیت، مجسم می گردد. در چنین بینشی توحید به ژانوسی دو چهره می ماند که ربوبیّت بیانگر یک چهره اش و عبودیّت نشان دهنده دیگر چهره اش می باشد.
به عبارت دیگر توحید یک رابطه فراگیر و حیاتی است، میان رب و تدبیرگر وجود و مربوب یا نظام هستی . بدین معنا مبنای جهان را ربانی بودن و عبودیّت تشکیل می دهد.
جهان در مدار توحید و ربانیّت قرار دارد. بنابراین جهان مبتنی بر ربوبیّت و عبودیّت است که از علم و حکمت مطلقه الهی نشأت گرفته است و تحت تدبیر ازلی و لاینقطع او قرار دارد ،عبث و بیهوده نیست و انسان نیزـ به عنوان بخشی از هستی و بلکه سر آمد آن ـ موجودی رها، عبث و بی هدف نیست.
(افحستم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون).
( آیامی پندارید هماناشما را بیهوده آفریده ایم و شما را به سوی ما باز گشتی نیست؟).
خداوند یکتا آفریدگار نظام آفرینش و مولای حقیقی انسان است.همانطور که می دانیم تنها منشأ صحیحی که مشروعیّت حکومت می تواند به آن منتسب باشد و دولت مردان حق ولایت خود را از این منشأ دریافت کنند‌‍؛ فقط خداوند است و بس .
بدیهی است که وجدان نیز این نوع از حکومت را تأیید می کند و تنها آن را صحیح می داند. زیرا این حکومت از یک سو به صاحب حقیقی خود، یعنی پروردگار قادر و قاهر، متکی است و از سوی دیگر بهترین شیوه ای است که می تواند مصالح امت را در زندگانی دنیا بر پایه قانون الهی و حاکمیّت شخص تعین شده از جانب خدا تضمین کند.
همچنین که این روش تنها روشی است که خشنودی خداوند سبحان و سعادت روز جزا را محقق می سازد. پس حاکمیّت منحصر به خداوند یکتا است و بس، اوست که صاحبان قدرت را تعیین می کند.
برخی پنداشته اند که حکومت الهی ــ یعنی پایبندی به نظام دینی که مبنای آن انتساب قدرت به خداوند ، قداست فرمان های حاکمان بر گزیده الهی و فر مانروای بی چون و چرا و تخلف ناپذیر آنان می باشد ــ به استبداد و خود گامکی می انجامد. زیرا مخالفت با این حکومت بمثابه مخالفت با خدا است که مولا و حاکم حقیقی جهان می باشد و آنچه را بخواهد فرمان می دهد:
در نتیجه، حکومت منتسب به خداوند نیز آنچه را بخواهد فرمان می دهد و این زشت ترین و پیچیده ترین نوع حکومت استبدادی و دیکتاتوری (!) است . این پندار از ریشه باطل است و بر هیچ استدلالی استوار نیست. فرض ما این است که پیشوای حکومت الهی انسانی است معصوم و دور از خطا و لغزش و انحراف؛ همانطور که پیامبر اسلام و ائمه دوازده گانه شیعه چنین بودند.
بنابراین نسبت خودکامگی و استبداد به آن نسبتی است باطل و بی اساس. ما در نظام دینی معتقدیم که حاکم اصلی، پروردگار جهان با همه علم و حکمت و عطوفت و ولایت مطلقه و برای رهبران دینی نقش استقلالی نمی شناسیم تا چنین پنداری جا داشته باشد.
مالهم من دونه من ولی برای ایشان غیر از او ولّی و سرپرستی نیست
و لا یشرک فی حکمته احدا و کسی را در حکم خود شریک قرار نمی دهد.
قرآن در این آیه مخصوصاً با تعبیر«دون الله» که به معنی «غیر از خدا» است ولایت (سرپرستی) دیگران را نفی کرده و آن را در انحصار خدا قرار می دهد و تنها برای افرادی حق ولایت قائل می شود که از طرف او معین شده باشند.
همچنین در مورد حاکمیّت الهی می توان گفت که خداوند در قرآن حکم را به معنای فرمان و امر و دستور آورده است و فقط و فقط آن را از آن خدا می داند.
این آیه می تواند جوابی باشد برای رد نظرات افرادی که حکومت را فقط خاص نخبگان جامعه ( نظریه آریستو کراسی).و یا حکومت را از آن دولت مداران و کسانی که از قدرت و زور بیشتری برخوردارند، می دانند. مانند حکومت در آلمان نازی.
البته عده ای حکومت را از آن مردم می دانند و بیان می کنند که تک تک افراد جامعه باید در حکومت کشور سهیم باشند. (اما در آئین اسلام حکومت تنها از آن خداوند است و پروردگار این حق را به جانشینان خود بر روی زمین داده است).
وجود رابطه اقتداری رب ـ عبد یا ربوبیّت ـ عبودیّت، بیانگر اصل اساسی حاکمیّت مطلقه خداوند بر جهان و انسان است .
جهان، هدفدار و با معنا بر اساس قوانین و سنت هایی اداره می شود که از آنها تحت عنوان سنن الهی یاد می گردد. بر این اساس دومین اصل بنیادین در اندیشه سیاسی صدر ، وجود سنت های الهی حاکم بر جهان هستی است. هم چنین خداوند بر مبنای حکمت خود انسان را آفرید و او را به دلیل دارا بودن گوهر عقل و نیروی تعقل و تدبّر،کرامت و فضیلتی ذاتی و فطری بخشید.این برتری و کرامت ذاتی و تکوینی نوع انسان حاصل وجود عقل ، اندیشه، درک، تعقل و شعور در اوست.
( ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای) (نظامی)
این جا است که در این نگرش نقش عظیم و سازنده توحید اشکار می گردد و آن ارائه بهترین نگرش ها نسبت به وجود است . نگرشی جامع و مانع. نگرشی مبتنی بر هدف و سازنده. نگرشی که راه، هدف و جهت حرکت انسان و جامعه را مشخص می کند.
نقش توحید در این است که دید فکری و اید ئو لوژی روشنی به ما می دهد. توحید همه آرمانها و هدف های انسان را یک جا در یک ایده ال برتر یگانه ، یعنی خداوند سبحان جمع می کند. از سوی دیگر آدمی به اعتبار عقل و نیروی تعقل و اندیشه و قدرت تشخیص و استنباط در طی طریق و اداره امور زندگانی خود ، از آزادی و اختیار بر خوردار است و هیچ کس بر او سلطه و نفوذ ندارد .
آزادی انسان همانند عقل و خردش ذاتی و تکوینی است نه اکتسابی و تصنعی . بر این مبنا قوانین و سنن الهی نیز آن گاه که با سرنوشت بشر پیوند و ارتباط می یابند،جنبه بشری به خود می گیرند و لذا توسط انسان قابل بررسی و شناسایی بوده و از زیر دست انسان می گذرند. بنابر این تعارضی با عقل یا آزادی او ندارد.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه حاکمیت خدا برانسان و حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش